کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلسۀ بِه نامه خوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جلسه
لغتنامه دهخدا
جلسه . [ ج َ ل َ س َ / س ِ ] (از ع ، اِ) اجتماع جمعی از مردم برای انجام امری یا شنیدن نطقی با داشتن یک رئیس : امروز من در جلسه ٔ مجلس شورای ملی حاضر بودم . (فرهنگ نظام ).
-
جلسة
لغتنامه دهخدا
جلسة. [ ج ُ ل َ س َ ] (ع ص ) بسیار نشیننده . (منتهی الارب ). کثیرالجلوس . (اقرب الموارد).
-
جلسة
لغتنامه دهخدا
جلسة. [ ج َ س َ ] (ع مص ، اِ) یکبار نشستن . (منتهی الارب ).
-
جلسة
لغتنامه دهخدا
جلسة. [ ج ِ س َ ] (ع اِ) نوعی از نشست . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هیأتی که جالس بر آن هیأت نشیند. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تشتخوان
لغتنامه دهخدا
تشتخوان . [ ت َ ] (اِ مرکب ) خانی را گویند که به جهت نان و طعام گذارند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سینی . مجموعه ٔ میز طعام ازرخام و مانند آن . (یادداشت مرحوم دهخدا). سینی . (لغت نامه ٔ اسدی ذیل کلمه ٔ سینی ). خوانی که بر آن طعام ونان نهند. ...
-
وسکاره
لغتنامه دهخدا
وسکاره . [ وَ رَ / رِ ] (اِ) اسدی در لغت نامه (ص 5) آن را تیان معنی کرده و این دو بیت را شاهد آورده است : چون کسی نیست شوخ و وسکاره چون نهم در کف تو وسکاره گفت وسکاره که ش تیان خوانی آنچنان ده که باز بستانی .(فرهنگ اسدی ).
-
نانموده
لغتنامه دهخدا
نانموده . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ظاهرنشده . ظاهرنکرده . (ناظم الاطباء). نهانی . پنهانی . مستتر. که بارز و آشکار نیست : خیز تا بر تو راز بگشایم صورت نانموده بنمایم . نظامی .هم قصه ٔ نانموده دانی هم نامه ٔ ناگشوده خوانی . نظامی .|| نا...
-
نامه
لغتنامه دهخدا
نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پهلوی «نامک » (= کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » (= مراسله ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکتوب . قرطاس قرطس . (منتهی الارب ). کتابت . (برهان قاطع). (آنندراج ) (انجمن آرا). کاغذی که به نام کسی نوشته شود. (فرهنگ نظا...
-
لی-ولنگ
لغتنامه دهخدا
لی-ولنگ . [ وْ ل َ / ل َ یو ل َ ] (اِ) برف . (جهانگیری ). برف و آن چیزی باشد سفید که در زمستانها مانند پنبه ٔ حلاجی کرده از آسمان فروبارد و به عربی ثلج خوانند. (برهان ). صاحب برهان گوید: ظاهراً در معنی لغت تصحیف خوانی شده است و ترف را برف خوانده اند....
-
درپذیرفتن
لغتنامه دهخدا
درپذیرفتن . [ دَ پ َرُ ت َ ] (مص مرکب ) پذیرفتن . قبول کردن : گر ایدون که او درپذیرد مرااز این تاختن دست گیرد مرا.فردوسی .چنین رای بینم من ای پهلوان اگر درپذیری به روشن روان . فردوسی .پدر درپذیرفتش از نیکوی بدان دین که خوانی ورا پهلوی . فردوسی .الهی ...
-
عنوان
لغتنامه دهخدا
عنوان . [ ع ُن ْ / ع ِن ْ ] (ع اِ) سرنامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نشان و دیباچه ٔ نامه . (از اقرب الموارد). اصل آن عُنّان است ، از عن ّ. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). عُنْیان . عِنْیان . (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع ب...
-
جمالی اردستانی
لغتنامه دهخدا
جمالی اردستانی . [ ج َ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) جمال الدین محمد. پیریست شوریده جان و صافی ضمیری است شیرین زبان . وی مرید پیرمرتضی اردستانی بود. دیوان او دارای چندین هزار بیت است و مثنویات عالی دارد.اسامی بعضی ازآنها بدین قرار است : کشف الارواح ، شرح الواصل...
-
حریر
لغتنامه دهخدا
حریر. [ ح َ ] (ع اِ) ابریشم . (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منتهی الارب ). مستخرج از قز پس از تنقیه ٔ آن و خروج کرم و آنچه از قز گیرند پس ازخبه کردن کرم در آفتاب و جز آن . ابن ماسه گوید: آنگاه که کرم ابریشم بر خویش تنید و کار تنیدن به پایان...
-
پوده
لغتنامه دهخدا
پوده . [ دَ / دِ ] (ص ) در لغت نامه ٔ اسدی آمده است :پوده . چون پوسیده گشته باشد و هرچه پوسیده گشته باشد گویند پوده باشد. پوک . پوچ . میان تهی . خالی . پود. پده . سخت سوده و ریخته . (مؤیّد الفضلاء) : آب هرچه بیشتر نیرو کندبند و ورَغ سست و پوده بفکند...