کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعلة
لغتنامه دهخدا
جعلة. [ ج َ ع َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاعل . جعل کنندگان .
-
جعلة
لغتنامه دهخدا
جعلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) خرمابن ریزه . خرمابن کوتاه یا ردی . || خرمابن آن قدر بلند که دست به وی نرسد. (منتهی الارب ). ج ، جَعل .
-
جعلة
لغتنامه دهخدا
جعلة. [ ج ُ ع ُ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ](ع اِ) خرمابن نر. (منتهی الارب ). || خرمابن سخت کوتاه . (مهذب الاسماء). واحد آن جعلة میشود.
-
الیان
لغتنامه دهخدا
الیان . [ اِ ] (ع مص ) نرم گردانیدن . اِلانَة نیزگویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). الانه الانة و الینه الیاناً؛ جعله لیّناً. (اقرب الموارد).
-
کسفة
لغتنامه دهخدا
کسفة. [ ک َ ف َ ] (ع اِ) پاره و قطعه ای از هرچیز. یقال اعطنی کسفة من ثوبک ؛ یعنی بده به من قطعه ای از جامه ٔ خود. ج ، کِسف ، کِسَف . جج ، اکساف ، کسوف . و گفته اند کسف و کسفة به یک معنی است و من قراء قوله تعالی «کِسفاً من السماء» (قرآن 187/26). جعله ...
-
استشزار
لغتنامه دهخدا
استشزار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باشگونه تافته شدن ریسمان . (منتهی الارب ). باشگونه تافته شدن رسن . || بلند شدن . (منتهی الارب ). || باشگونه تافتن ریسمان را. (منتهی الارب ). باشگونه تافتن رسن را. || بلند کردن . (منتهی الارب ). || الاستشزار؛ الرفع و الارتف...
-
تجمید
لغتنامه دهخدا
تجمید. [ ت َ ] (ع مص ) خواستن که بسته و فرسوده شود. (شرح قاموس ). فسردن و بسته شدن گرفتن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). جَمَّدَ الماءُ؛ حاوَل َ ان یجمد. || جمد الهواءُ الماءَ؛ جعله یجمد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بسته و منجمد...
-
مدور
لغتنامه دهخدا
مدور. [ م ُ دَوْ وِ ] (ع ص ) آنکه دور می گرداند. (ناظم الاطباء). گرداننده . (آنندراج ): دَوَّرَه ُ؛ جعله یدور. (متن اللغة). رجوع به تدویر شود. || گرد و مدور گرداننده ٔ چیزی . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تدویر به معنی گرد و دایره کردن چیزی را. رجوع ب...
-
اغاضه
لغتنامه دهخدا
اغاضه . [ اِ ض َ ] (ع مص ) کم کردن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در کم کردن قرار دادن : اغاضه اغاضة؛ جعله یغیض . (از اقرب الموارد). || کم کردن بهای چیزی را. || بزمین فروخورانیدن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تضغیث
لغتنامه دهخدا
تضغیث . [ ت َ ] (ع مص ) تر کردن باران زمین و گیاه را. (از منتهی الارب ). تر کردن باران . (ناظم الاطباء). نمدار کردن گیاه را جعله اضغاثاً . (از اقرب الموارد). || (اِ) زمین و گیاه تر از باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه از باران زمین و گیاه ر...
-
تطبق
لغتنامه دهخدا
تطبق . [ ت َ طَب ْ ب ُ ] (ع مص ) با پوشش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تو بر تو پوشیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || برابر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : یقال : «اطبقه فتطبق و طبقه ُ فانطبق »؛ ...
-
نضر
لغتنامه دهخدا
نضر. [ ن َ ] (ع اِ) زر و سیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) . زر. (غیاث اللغات ). طلا، و گفته اند: نقره . (از اقرب الموارد). عسجد. ذهب . عین . (یادداشت مؤلف ). ج ، نِضار، اَنضُر. || (مص ) ناضر گردانیدن . (از اقرب الموارد) (از...
-
غضر
لغتنامه دهخدا
غضر. [ غ َ ] (ع مص ) غضر خدا کسی را؛ توانگر و فراخ حال ساختن او را بعد درویشی و تنگی ، یقال : غضره اﷲ غضراً. (از منتهی الارب ). غضره اﷲ فلاناً؛ جعله فی خصب بعد اقتتار. (اقرب الموارد). || غضر از کسی یا چیزی ؛ برگشتن از آن کس یا آن چیز. || غضر بر کسی ؛...