غضر. [ غ َ ] (ع مص ) غضر خدا کسی را؛ توانگر و فراخ حال ساختن او را بعد درویشی و تنگی ، یقال : غضره اﷲ غضراً. (از منتهی الارب ). غضره اﷲ فلاناً؛ جعله فی خصب بعد اقتتار. (اقرب الموارد). || غضر از کسی یا چیزی ؛ برگشتن از آن کس یا آن چیز. || غضر بر کسی ؛ میل کردن بر او: غضر علیه ؛ عطف . (اقرب الموارد) || غضر کسی ؛ بازداشتن و بند نمودن او را. (از منتهی الارب ). حبس و منع کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || غضر چیزی ؛ بریدن آن را. قطع. || غضر برای کسی از مال خود؛ جدا نمودن جهت او چیزی از مال خود. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.