کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعرة
لغتنامه دهخدا
جعرة. [ ج ُ رَ ] (ع اِ) نشانی که بر کمر مرد آبکش ماند از رسنی که بر کمر بندد و به چاه فرورود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نشان پیخال خشک . || جو بزرگ دانه ٔ سپید. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
جارة
لغتنامه دهخدا
جارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی الحدیث : لا صدقةَ فی الابل الجارة و هی رکائب القوم لان الصدقة فی السوائم . (منتهی الارب )...
-
جارة
لغتنامه دهخدا
جارة. [ رَ ] (ع اِ) تأنیث جار. (اقرب الموارد). || زوجه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اعشی گوید : اءَجارتنا بینی فانک طالقه . (اقرب الموارد). || دبر. || بنانج . (منتهی الارب ). ضرة. هوو. وسنی . || ج ِ جائر. (اقرب الموارد). || زن همسایه . ج ، جارات...
-
جستوجو در متن
-
پیخال
لغتنامه دهخدا
پیخال . (اِ مرکب ) (از: پیخ + آل ) منسوب به پیخ ، و پیخ و پیخه فضله است چنانکه پنجه و پنجال و چنگ و چنگال . (انجمن آرا). ذرق . سرگین طیور. انداخته ٔ مرغ باشد. یعنی سرگین . (اوبهی ). پلیدی مرغ . فضله ٔ مرغ . فضله ٔ مرغ و مگس و مانند آن . سرگین مرغان ....