کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعران
لغتنامه دهخدا
جعران . [ ج َ ] (اِخ ) نام جائی است . (معجم البلدان ).
-
جعران
لغتنامه دهخدا
جعران . [ ج َ / ج ُ / ج ِ ] (ع اِ) جعر. (منتهی الارب ). سرگین هر درنده ٔ چنگال داری است . (معجم البلدان ). پیخال مرغ شکاری . (منتهی الارب ).- ابوجعران ؛ سرگین گردان . رجوع به ابوجعران شود.- ام جعران ؛ مرغ مردارخوار. رجوع به ام جعران شود.
-
واژههای مشابه
-
ام جعران
لغتنامه دهخدا
ام جعران . [ اُم ْ م ِ ج ِ] (ع اِ مرکب ) کرکس . (از اقرب الموارد) (المرصع).
-
واژههای همآوا
-
جاران
لغتنامه دهخدا
جاران . (اِخ ) دهی است جزء دهستان بلوک پیرکوه دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت واقع در جنوب خاوری رودبار ودوهزارگزی جنوب امام . محلی است کوهستانی ، سردسیر، سکنه ٔ آن 80 تن است ، مذهب مردم شیعه و زبان آنان تاتی و فارسی . آب آن از چشمه و محصول آن غ...
-
جستوجو در متن
-
رخمة
لغتنامه دهخدا
رخمة. [ رَ خ َ م َ ] (ع اِمص ) دوستی و مهربانی و محبت و نرمی . (ناظم الاطباء). || (اِ) واحد رَخَم . کرکس . (ناظم الاطباء). مرغی است مانند کرکس و آن را اَنوق هم گویند. (آنندراج ). موش گیر. (بحر الجواهر). استخوان خوار. استخوان رند. (از کشاف زمخشری ). ک...