کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعب
لغتنامه دهخدا
جعب . [ ج َ ] (ع مص ) برکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بیفکندن . (تاج المصادر بیهقی ). افکندن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). هوکندن . (زوزنی ). || برگردانیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || فراهم آوردن . جمع کردن . (ناظم الاطباء) (منت...
-
جعب
لغتنامه دهخدا
جعب . [ ج َ] (ع اِ) توده ٔ پشک شتر و گوسپند. (ناظم الاطباء).
-
جعب
لغتنامه دهخدا
جعب .[ ج ُ ] (ع اِ) آنچه مسترخی و فروهشته باشد از زیر ناف تا استخوان دبر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
جاب
لغتنامه دهخدا
جاب . (اِخ ) صحرائی است سرخ رنگ مائل به رنگ خاکی بین عقدالحیل بالای سقیفه . (مراصد الاطلاع ص 106).
-
جاب
لغتنامه دهخدا
جاب . [ جاب ب ] (ع ص ) از جب و جباب . رجوع به جب شود.
-
جستوجو در متن
-
جعو
لغتنامه دهخدا
جعو. [ ج َع ْوْ ] (ع اِ) توده ٔ پشک گوسفند و شتر و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گل . خاک به آب سرشته . طین . || کون . دبر. مقعد. (از اقرب الموارد). جعب . || (مص ) خم شدن بیشرمانه و از روی بی ادبی . (دزی ).
-
بیفکندن
لغتنامه دهخدا
بیفکندن . [ ی َ ک َ دَ] (مص ) بفکندن . افکندن : بیفکندن چیزی را؛ الغاء کردن . باطل کردن . ساقط کردن . حذف کردن . ستردن . برداشتن .محو کردن . ترک گفتن . نسخ کردن . بریدن و جدا کردن . (یادداشت مؤلف ). الغاء. اسقاط. توجیب . جعب . مساقطة. (تاج المصادر ب...
-
برگردانیدن
لغتنامه دهخدا
برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن . ارجاع . عودت دادن . (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن . || واپس بردن . بازپس بردن . (فرهنگ فارس...