کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ] (اِخ ) ابن احنف بن سمطبن امروءالقیس بن عمروبن معاویةبن حارث . اکبرکندی گوید: این شخص جد رجأبن حیوة است و روایتی از طبرانی از طریق او نقل شده است و بصورت جندل و جزول نیز ضبط گردیده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابه شود.
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ] (اِخ ) عبسی آخرین کسی است که نبی اکرم را (ص ) درک کرد. و در زمان خلافت عمر بجنگ رفت و یعقوب بن شیبةاز او روایت دارد. (از الاصابة فی تمییز الصحابة).
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ] (اِخ ) یا حروبن مالک بن عمروبن عزیزبن مالک بن عوف بن عمروبن عوف بن مالک بن اوس انصاری . ابن کلبی او را ذکر کرده و گوید: بسربن ارطاة هنگامی که از طرف معاویة بمدینه بجنگ رفته بود خانه ٔ این شخص را که از شورشیان مخالف عثمان بود در مدینه ویران...
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ج َ ] (اِخ ) ابن عباس بن عامر انصاری .ابوعمرگوید: ابن اسحاق و خلیفه بن خیاط او را ذکر کرده اند و به یمامة بقتل رسیده است . و در کتاب ابن ماکولا جروبن عیاش ضبط شده و در روایت ابراهیم بن سعد: جروبن عباس آمده است . (از الاصابة فی تمییز الصحابة)...
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ج َرْ وَ ] (اِخ ) ابن اوس بن مالک عیسی معروف بحطیئه و مکنی به ابوملکیة. از شعرای مخضرم عرب بود که دوره ٔ جاهلیت و اسلام را هر دو درک کرد وبقولی تا زمان معاویه حیات داشت . وی شاعری ِ مغلق و قافیه پرداز و بسیار هجاگو بود و اعراض از زبان او درا...
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ج َرْ وَ ] (اِخ ) ابن مجاشع. (منتهی الارب ).
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ج َرْ وَ ] (ع ص ، اِ) زمین سنگناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (متن اللغة). || سنگ که با کف از زمین توان برداشتن یا سنگی که سیل آورده و گرد و تابان دیده شود یا آن مقدار که مرد بردارد و کمتر از آن . (از متن اللغة). سنگ آن مقدار که از زمین بردا...
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ج ُ رَ وِ ] (ع ص ، اِ) زمین سنگناک . جَرَوِلَة به همین معنی است . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جُرَوِلَة. (ذیل اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود.
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ج ُرْ وَ ] (اِخ ) دهی است به یمن یا آبی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جزء
لغتنامه دهخدا
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) سدوسی . همان جرول سدوسی است . رجوع به جرول و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
-
جزء
لغتنامه دهخدا
جزء. [ ج ُزْءْ] (اِخ ) عذری . از روات بود. وی همان جرول عذری است .رجوع به جرول عذری و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
-
جراول
لغتنامه دهخدا
جراول . [ج َ وِ ] (ع اِ) ج ِ جِرْوَل ، به معنی زمین سنگناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به جرول شود.
-
جزء
لغتنامه دهخدا
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن مالک . همان جرول بن مالک جحجبی است . وی از روات بود. رجوع به جرول بن مالک جحجبی و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
-
جزء
لغتنامه دهخدا
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ )ابن عباس . از روات بود. وی همان جرول بن عباس است . رجوع به جرول بن عباس و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.