کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرهام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرهام
لغتنامه دهخدا
جرهام . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) شیر که اسد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). شیربیشه . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). شیر. (قاموس از ذیل اقرب الموارد). و صاحب لسان گوید: جرهام از صفات شیر است . (از ذیل اقرب الموارد). || آنکه در کار خود کوشا و نیکوگزار ب...
-
جستوجو در متن
-
دلیر
لغتنامه دهخدا
دلیر. [دِ ] (ص ) دلاور. شجاع . بهادر. (از ناظم الاطباء). بادل . پردل . دلدار. نیو. هزو. (برهان ). مقابل بددل . أحوَس . ألیَث . ألیَس . أهیَس . أیهَم . باسِل . (منتهی الارب ). بَطَل . (دهار). بَیهَس . (منتهی الارب ). جَری .(دهار). حَسَکة. مَسَکة....
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...