کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرباذقانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرباذقانی
لغتنامه دهخدا
جرباذقانی . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمدبن اسماعیل بن عبداﷲ ملقب به عطار و مکنی به ابواحمد. وی منسوب است به جرباذقان که شهری است نزدیک همدان . او قاضی آن شهر بود و ابوبکربن مردویه حافظ از او روایت کند. (از معجم البلدان ) (از لباب الانساب ).
-
جرباذقانی
لغتنامه دهخدا
جرباذقانی . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) نام وی نصر است . او فقیهی بزرگ و حنفی مذهب است . و این کلمه منسوب است به بلده ای که بین گرگان و استراباد واقع است . (از لباب الانساب ) (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
علی جرباذقانی
لغتنامه دهخدا
علی جرباذقانی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی ، مشهور به ابن ماکولا وملقب به سعدالملک و مکنّی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی ...) و علی (ابن هبةاﷲبن ...) شود.
-
علیخان جرباذقانی
لغتنامه دهخدا
علیخان جرباذقانی . [ ع َ ن ِ ج َ ] (اِخ ) ابن ذوالفقار جرباذقانی (گلپایگانی ). وی پسرعمه ٔ آقاحسین خوانساری و از تلامذه ٔ او بود. ابتدا در اصفهان سکونت داشت سپس به گلپایگان رفته و شیخ الاسلام آنجا گردیدو تا آخر عمر در آنجا بماند. او را اشعاری است . (...
-
جستوجو در متن
-
علی گلپایگانی
لغتنامه دهخدا
علی گلپایگانی . [ع َ ی ِ گ ُ ی ِ ] (اِخ ) (علیخان ...) ابن ذوالفقار گلپایگانی (جرباذقانی ). رجوع به علیخان جرباذقانی شود.
-
علی بغدادی
لغتنامه دهخدا
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی ، مشهور به ابن ماکولا وملقب به سعدالملک و مکنّی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی ...) و علی (ابن هبةاﷲبن ...) شود.
-
علی عجلی
لغتنامه دهخدا
علی عجلی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی . مشهور به ابن ماکولا و ملقب به سعدالملک و مکنی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی ...) و به علی (ابن هبةاﷲبن ...) شود.
-
درلک
لغتنامه دهخدا
درلک . [ دِ ل ِ ] (اِ) جامه ٔ کوتاه قد آستین کوتاه پیش واز. (برهان ). جامه ٔ پیش باز آستین کوتاه . (آنندراج ) (انجمن آرا). درلیک . ترلک . ترلیک . لباچه . صدره . شاماکچه : باداقبای ملک به بالای قد تووآنگه بزیر دامن جاه تو درلکی .نجیب الدین جرباذقانی (...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ماکولا. علی بن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی ، مشهور به ابن ماکولاو ملقّب به سعدالملک و مکنّی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی ...) و علی بن هبةاﷲ بن ... شود.
-
جربادقانی
لغتنامه دهخدا
جربادقانی . [ ج ُ دَ / دِ ] (اِخ ) مؤلف تاریخ گزیده آرد: ابوالشرف جرباذقانی صاحب ترجمه ٔ تاریخ یمینی عتبی . و او ناصربن خلیفةبن سعد منشی است و در اول فترت مغول نماند. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 704).
-
عیان کردن
لغتنامه دهخدا
عیان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . برملا ساختن . واضح گرداندن . هویدا کردن . مشهور ساختن : وز میی کآسمان پیاله ٔ اوست آفتابی عیان کنید امروز. خاقانی .مهره آورد از سر افعی برون در سر ماهی عیان کرد آفتاب . خاقانی .گمان بری که ز ارواح تیره ز...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد جرباذقانی (جرفادقانی ) مکنی به ابوالفضل . یکی از شعرای اصفهان و از جمله ٔ ابیات اوست در وصف اصفهان :یا اصفهان سقیت الخمر صافیةًاذ قلت قلت لها سقیاً غوادیهالاحبذا جبل الریان من جبل و حبذا لی مصلاها و وادیهابزندروذ دیون...
-
بریانی
لغتنامه دهخدا
بریانی . [ ب ِرْ ] (ص نسبی ) منسوب به بریان . رجوع به بریان شود. || (اِ) کباب . کباب به سیخ کشیده . (یادداشت دهخدا). شواء. شوی . صلا. صلاء. صنع. علیس . فئید. مشنط. وزیم . (از منتهی الارب ) : وز پی بریانی و سور بهارگوسفندان را نشان کرد آفتاب . خاقانی ...