کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جد گرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هفت جد
لغتنامه دهخدا
هفت جد. [ هََ ج َدد / ج َ ] (اِ مرکب ) اسلاف انسان تا هفت مرتبه . مقابل هفت پشت . رجوع به هفت پشت شود.
-
جد حفص
لغتنامه دهخدا
جد حفص . [ ج َدْ دِ ح َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بحرین در یک فرسخ ونیم مغرب منامه . (ازفارسنامه ). قریه ای است از بلاد هجر بفتحتین و این کلمه علم است برای تمام سرزمین بحرین . (از روضات الجنات ص 54). ظاهراً تسمیه ٔ این قریه به این اسم بلحاظ انتساب...
-
جد حفصی
لغتنامه دهخدا
جد حفصی . [ ج َدْ دِ ح َ ] (اِخ ) سیدجلیل ماجدبن هاشم بن علی بن مرتضی بن علی بن ماجد حسینی امامی صادقی جد حفصی ، مکنی به ابوعلی و معروف بسید بحرینی . محدث شیعی و ازمشایخ ملامحسن فیض کاشانی است . وی سیدی ادیب و محققی دقیق و در جودت تألیف و فصاحت و بل...
-
جد حفصی
لغتنامه دهخدا
جد حفصی . [ ج َدْ دِ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به جد حفص . (از روضات الجنات ).
-
جد مادری
لغتنامه دهخدا
جد مادری . [ ج َدْ دِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پدر مادر هرچند که بالا رود. نیا. و رجوع به جد شود.
-
جد وخاص
لغتنامه دهخدا
جد وخاص . [ ] (اِخ ) نام بطنی ست از لوائه که از قبائل بربر یا قبطی می باشند. رجوع به صبح الاعشی ج 1 صص 364 - 365 شود.
-
اباً عن جد
لغتنامه دهخدا
اباً عن جد. [ اَ بَن ْ ع َ ج َدْ دِن ْ ] (ع ق مرکب ) پدر بر پدر. پشت در پشت .
-
جد و جهد کردن
لغتنامه دهخدا
جد و جهد کردن . [ ج ِدْ دُ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش کردن . سعی نمودن . رجوع به جد و جهد شود.
-
جد و جهد
لغتنامه دهخدا
جد و جهد. [ ج ِدْ دُ ج َ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) سعی و کوشش . پشت کار. فعالیت : وامی ست بزرگ شکر او برتوبگذار بجد و جهد وامش را. ناصرخسرو.و در مکاسب جد و جهد لازم شمرد. (کلیله و دمنه ).این کلمه با کردن استعمال میشود.
-
جد و هزل
لغتنامه دهخدا
جد و هزل . [ ج ِدْ دُ هََ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حقیقت و مجاز. (از بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
دشوارجای
لغتنامه دهخدا
دشوارجای . [ دُش ْ ] (اِ مرکب ) جای دشوار. ناهموار و صعب : روس [ جد روسان ] بگردید و جایی نیافت جز جزیره ای ... آنجا مقام گرفت در آن بیشه ها و دشوارجای . (مجمل التواریخ ).
-
اجداد
لغتنامه دهخدا
اجداد. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ جَدّ. نیاکان : سجستان بر سلطان قرار گرفت و نجوم فتنه ساقط شد و حال آن ولایت به امن و امان رسید و طمع احفاد و اجداد منقطع شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد، ممدوح شمس الدین محمدبن عبدالکریم الطبسی است .طبسی در قصیده ای که مطلعش این است :خیز ای گرفته روی مه از طلعت تو خوی تا چهره ٔ حیات بشوئیم زآب می نام تاج الدین را بدینسان یاد می کند:صاحب قران مسند اقبال تاج د...
-
سراج الدین
لغتنامه دهخدا
سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) یونس بن عبدالمجید الارمنی .در محرم سال 644 هَ . ق . متولد شد و ابتدا در قوص نزد مجدبن دقیق العید به تحصیل پرداخت و از او اجازه ٔ فتوی گرفت . سپس به مصر آمد و از علماء آنجا کسب فیض کرد. او راست : کتاب الجمع و الفرق ...