کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ] (ع مص ) آفریدن خدا کس را. (از منتهی الارب ). آفریدن . خلق کردن . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (المنجد). || مجبول و مجبور ساختن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی را فطری و طبیعی کسی ساختن ، یقال «جبله اﷲ علی الکرم »؛ ای ف...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) (بلاد...) شهرهائی است میان آذربایجان و عراق عرب و خوزستان و فارس و بلاد دیلم . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). اسم جامعی است برای تمام بلادی که آن را جبال گویند. (از معجم البلدان ). عبارت از همدان است و ماسبدان که آن سیروان ...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن حوال . صحابی است . (منتهی الارب ). ظاهراً این شخص همان جبل بن جوال است . رجوع به جبل بن جوال شود.
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن یزید. وی کاتب عمارةبن حمزه است و خود عماره کاتب و از موالی ابوجعفر منصور خلیفه و مهدی خلیفه بوده است .و جبل بن یزید از مترجمین و نقله و مترسلی بلیغ بوده است . (از الفهرست ابن الندیم ). از سخنان وی : «احفظ اخاک الامن نفسه ...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) دهی است در حمص . (از معجم البلدان ).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) نام انگشتری یاقوتی بوده است بسیار گرانبها بزمان خلفای عباسی . (یادداشت مؤلف ). در الجماهر چنین آمده : از شخصی که از عراق آمده بود حکایت شد که نزد ابوطاهربن بهاءالدوله والی بصره و بغداد قطعه ٔ یاقوت بزرگی بود که در مسکوک طلائ...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ] (اِخ ) ابن جوال الثعلبی . صحابی است . رسول (ص ) پس از فتح خیبر تمام گوسفندهائی را که مردم در خانه نگه می داشتند [ داجن ] به ایشان دادند. و برخی گویند: همه ٔ این قسم گوسفندانی که در النطاة بود به ایشان داد و از کتیبه وشق چیزی به وی عط...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ] (اِخ ) نام موضعی است به اندلس که محمدبن احمد الجبلی الاندلسی منسوب بدانجا است . (از معجم البلدان ).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) تیر درشت تراش . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). هر چیز درشت سطبر. (از منتهی الارب ). هر چیز درشت و خشک . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || پیکان از آهن نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َب ْ ب ُ ] (اِخ ) دهی است به کنار دجله . (منتهی الارب ). یاقوت حموی گوید: شهرکی است بین نعمانیه و واسط در سمت شرقی . در سابق شهری بوده و اکنون که من (یاقوت ) آن را بارها دیده ام قریه ٔ بزرگی است . بحتری در اشعار زیر آن را آورده است : حنانیک...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) بسیار. (از قطر المحیط) (آنندراج ). مال جبل ؛ یعنی مال بسیار. (منتهی الارب ). || جماعت مردم . (از قطر المحیط).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج ِ ب ِل ل ] (ع اِ) جماعت مردم . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). || آفریدگان . (ترجمان علامه جرجانی ).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج ُ ] (ع اِ) درخت خشک . || جماعت مردم . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج ُ ب ُ ] (ع اِ) درخت خشک . || جماعت مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل .[ ج َ ب َ ] (ع اِ) کوه ، کوچک باشد یا کلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (ناظم الاطباء). آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد. (تاج العروس ) (از قطر المحیط). و هر گاه منفرد و جداگانه باشد آن را...