کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبایة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جبایة
لغتنامه دهخدا
جبایة. [ ج ِ ی َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) از ایام عرب است . یاقوت آرد: نمیدانم اسم موضعی است یا بنام جبایة که در آن بوده منسوب شده . (معجم البلدان ).
-
جبایة
لغتنامه دهخدا
جبایة. [ ج ِ ی َ ] (ع مص ) فراهم آوردن باج . (اقرب الموارد) (ازمنتهی الارب ). باج و خراج گرفتن . (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آراء). جبایت . رجوع به جبایت شود.
-
واژههای همآوا
-
جبایت
لغتنامه دهخدا
جبایت . [ ج ِ ی َ] (ع مص ) جبایة. فراهم آوردن باج . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). باج و خراج گرفتن . (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). جبایت و جبادت بمعنی فراهم آوردن باج است . (حاشیه ٔ برهان چ معین از دزی ). گردآوردن از تمام جها...
-
جستوجو در متن
-
جبابت
لغتنامه دهخدا
جبابت . [ ج ِ ب َ ] (اِ) باج و خراج . (ناظم الاطباء). ظاهراً تصحیفی است از جبایت (جبایة).
-
جابی
لغتنامه دهخدا
جابی . (ع ص ) نعت فاعلی از جِبایه . فراهم آورنده ٔ باج . (منتهی الارب ). || آنکه خراج گرد کند. (مهذب الاسماء) . فراهم آورنده ٔ زکات و صدقه . عامل . ساعی . || (اِ) ملخ . (منتهی الارب ).
-
جبایات
لغتنامه دهخدا
جبایات . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جبایة، خراج : بهیچ وجه از وجوه ، جبایات را نستانند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 140). رجوع به جبایة شود.- یوم الجبایات ؛ از ایام عرب است . ظاهراً در جبایات بین قوم بنی ثعلبه و قوم بنی بکربن وائل وقعه ای رخ داده است . شاید این...
-
جبایت
لغتنامه دهخدا
جبایت . [ ج ِ ی َ] (ع مص ) جبایة. فراهم آوردن باج . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). باج و خراج گرفتن . (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). جبایت و جبادت بمعنی فراهم آوردن باج است . (حاشیه ٔ برهان چ معین از دزی ). گردآوردن از تمام جها...
-
جباوة
لغتنامه دهخدا
جباوة. [ ج ِ / ج َ وَ ] (ع اِ) آب فراهم آورده در حوض بجهت شتران . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جِبوَه . (از منتهی الارب ) (قطر المحیط). جِباة. (قطر المحیط). جِبا. جبایَه . (از قطر المحیط). آب گردآمده د...
-
جالیة
لغتنامه دهخدا
جالیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث جالی . (اقرب الموارد). مسهل : و فیه [ فی الفاناخ ] قوة جالیة غسالة. || از خانمان رفتگان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کسانی که جلاء وطن کرده باشند. مردمی که از اوطان خویش جلا اختیار کرده باشند. مهاجران . || (اِ) اهل ذم...
-
گرد کردن
لغتنامه دهخدا
گرد کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . (آنندراج ). فراهم آوردن . عَش . غَلث . (منتهی الارب ). تدویر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). ابسال . (ترجمان القرآن ). وسق . لم . تحصیل . تجمیع. جبایة. جمع. حشر. الفغدن : کنون گر کند مغزم اندیشه گردبگویم ...
-
مره
لغتنامه دهخدا
مره .[ م َرْ رَ ] (اِ) (مأخوذ از عربی یا معرب از فارسی ) باره . کرت . بار. باره . نوبت . دفعه . کش . پی . راه . سر. این کلمه یا فارسی و یا تعریب از باره ٔ فارسی است . جوالیقی در المعرب (ص 184) آرد: قال ابن قتیبة و ابن درید فی قول العجاج : یوم خراج ت...
-
باج
لغتنامه دهخدا
باج . (اِ) باج و باژ و باز از ریشه ٔ باجی پارسی باستان مشتق است ، و آن از ریشه ٔ بج اوستائی بمعنی بخش کردن و قسمت کردن است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (مزدیسنا بقلم معین ص 253 و 254). باژ و پاژ. خراج . (منتهی الارب ). سا. (حاشیه ٔ فرهنگ خطی اسدی ن...