جباوة. [ ج ِ / ج َ وَ ] (ع اِ) آب فراهم آورده در حوض بجهت شتران . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جِبوَه . (از منتهی الارب ) (قطر المحیط). جِباة. (قطر المحیط). جِبا. جبایَه . (از قطر المحیط). آب گردآمده در چاه . (مهذب الاسماء). || پول مالیات . (ناظم الاطباء). || (مص ) فراهم آوردن . (از قطر المحیط). فراهم آوردن باج را. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط)(از اقرب الموارد). گرد کردن آب و خراج . (تاج المصادر زوزنی ). فراهم آوردن مال و خراج و آب و غیر آن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.