کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جارم
لغتنامه دهخدا
جارم . [ رِ ] (اِخ ) شیخ عبدالفتاح بن برهان الدین ابراهیم جارم بن محمدبن احمدبن عبدالمحسن حسنی ، معروف به رشیدی بود. وی در 1240 هَ .ق . متولد شد و ابتدا نزد پدر خود به تعلم پرداخت و معقول و تفسیر را نزد او آموخت ، سپس به قاهره رفت و در الازهر به تحصی...
-
جارم
لغتنامه دهخدا
جارم . [ رِ ] (اِخ ) شیخ علی . او راست : کتاب علم النفس و آثاره فی التربیة و التعلیم ، که آن را با کمک مصطفی امین افندی تألیف کرده است و بسال 1333 هَ .ق . در مطبعه ٔ معارف بطبع رسید. (معجم المطبوعات ). این کتاب توسط دکتر معین بنام «روانشناسی تربیتی ...
-
جارم
لغتنامه دهخدا
جارم . [ رِ ] (اِخ ) محمد صالح حنفی رشیدی . از قضات بود. او راست : المجانی الزهریة علی الفواکه البدریة در فقه حنفی که در مطبعة النیل بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ).
-
جارم
لغتنامه دهخدا
جارم . [ رِ ] (ع ص ) درونده . || فراهم آورنده . ج ، جُرّم ، جُرّام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جارم
لغتنامه دهخدا
جارم . [ رِ ](اِخ ) یکی از بلاد فرنگ است که بدست نورالدین محمود بسال 568 هَ .ق . فتح شد. (وفیات الاعیان ج 2 ص 205).
-
واژههای مشابه
-
علی جارم
لغتنامه دهخدا
علی جارم . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن صالح بن عبدالفتاح جارم . ادیب و شاعر و نویسنده و لغوی و نحوی و بیانی و داستانسرا و مطلع در امور تربیت و تعلیم بود. وی در سال 1299 هَ . ق . در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در قاهره و انگلستان پایان داد. مشاغل وی...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن صالح بن عبدالفتاح جارم . رجوع به علی جارم شود
-
جارمی
لغتنامه دهخدا
جارمی . [ رِ ] (ص نسبی ) نسبت است به بنی جارم . (الانساب سمعانی ).
-
جارمی
لغتنامه دهخدا
جارمی . [ رِ ] (ص نسبی ) نسبتی است به جارم که دو بطن است در عرب . (منتهی الارب ).
-
جرم
لغتنامه دهخدا
جرم . [ ج ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جارم ؛ درونده و فراهم آورنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع بجارم شود.
-
جرام
لغتنامه دهخدا
جرام . [ ج ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ جارم ، به معنی درونده و فراهم آورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ماهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
درونده
لغتنامه دهخدا
درونده . [ دِ رَ وَ دَ / دِ ] (نف ) دروکننده یعنی کسی که غله می برد. (آنندراج ). کسی که غله درو می کند. (ناظم الاطباء). آنکه درود. که درو کند. (یادداشت مرحوم دهخدا). جارم . جرمة؛ خرما یا انگور دروندگان . مختلی ؛ گیاه درونده . (منتهی الارب ).
-
اسلع
لغتنامه دهخدا
اسلع. [ اَ ل َ ] (اِخ ) ابن قطاف الطهوی . شاعری است و او راست :فداء لقومی کل معشر جارم طرید و مخذول بما جرّ مسلم هُم ُ افحموا الخصم الّذی یستقیدنی و هم فصموا حجلی و هم حقنوا دمی بأید یفرّجن المضیق و السن سلاط و جمع ذی زهاء عرمرم اذا شئت لم تعدم لدی ...