اسلع. [ اَ ل َ ] (اِخ ) ابن قطاف الطهوی . شاعری است و او راست :
فداء لقومی کل معشر جارم
طرید و مخذول بما جرّ مسلم
هُم ُ افحموا الخصم الّذی یستقیدنی
و هم فصموا حجلی و هم حقنوا دمی
بأید یفرّجن المضیق و السن
سلاط و جمع ذی زهاء عرمرم
اذا شئت لم تعدم لدی الباب منهم ُ
جمیل المحیا واضحاً غیر توأم .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.