کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثریدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثریدة
لغتنامه دهخدا
ثریدة. [ ث َ دَ ] (ع اِ) ثرید. ترید. اشکنه . نان شکسته در کاسه . || کفی که بالای خمر برآید. ج ، ثرائد.
-
واژههای همآوا
-
صریدة
لغتنامه دهخدا
صریدة. [ ص َ دَ ] (ع ص ، اِ) میش سرمازده . ج ، صراید. (منتهی الارب ). النعجة التی قد انحلها البرد و اضربها. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ثرائد
لغتنامه دهخدا
ثرائد. [ ث َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ثریدة.
-
ثرده
لغتنامه دهخدا
ثرده . [ ث ُ دَ ](ع اِ) نان شکسته در کاسه . نان ترید کرده . ثریدة.
-
مبردانة
لغتنامه دهخدا
مبردانة. [ م ِ رِ ن َ ] (ع ص ) ثریدة هبردانة مبردانة؛ اشکنه ٔ فراهم آمده ٔ سرد هموار کرده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ، ذیل هبردانة).
-
ملبکة
لغتنامه دهخدا
ملبکة. [ م ُ ل َب ْ ب َ ک َ ] (ع ص )ثریدة ملبکة؛ اشکنه ٔ بسیار آمیخته و نرم . ملبقة. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به ملبق و ملبقة شود.
-
هبردانة
لغتنامه دهخدا
هبردانة. [ هَِ رِ ن َ ] (ع ص ) ثریدة هبردانة مبردانة؛ اشکنه ٔ سرد فراهم آورده ٔ گرد کرده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
-
دکناء
لغتنامه دهخدا
دکناء. [ دَ ] (ع ص ) تأنیث ادکن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُکن . (اقرب الموارد).رجوع به ادکن شود. || ثریدة دکناء؛ اشکنه ٔ بسیارتوابل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ملبق
لغتنامه دهخدا
ملبق . [ م ُ ل َب ْ ب َ ] (ع ص ) ثرید ملبق ؛ اشکنه ٔ نرم و ملین به روغن ، و ثریدة ملبقة مثله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثرید ملبق ؛ اشکنه ٔ بسیارآمیخته و نرم و ملین به روغن . (از اقرب الموارد).
-
مصمعة
لغتنامه دهخدا
مصمعة. [ م ُ ص َم ْ م َ ع َ ] (ع ص ) ثریدة مصمعة؛ اشکنه ٔ برآورده سر و تاجدار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گاو تشنه ٔ برچفسیده سپس بر تهیگاه و پهلو از تشنگی . (منتهی الارب ). ج ِ مصمعات . || گاو لاغرشکم . ج ، مصمعات . (منتهی الارب ).
-
غوط
لغتنامه دهخدا
غوط. [ غ َ ] (ع مص ) کندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غوط حفره ؛ کندن آن . (از اقرب الموارد). || درآمدن چیزی در چیزی . (منتهی الارب ). داخل شدن . فرورفتن .یقال : هذا رمل تغوط فیه الاقدام . غَیط. || غوط انساع دابه ؛ چسبیدن دوال و تنگ چارپا به شکم وی ...
-
مثرود
لغتنامه دهخدا
مثرود. [ م َ ] (ع اِ) ثرید. (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). ترید. (ناظم الاطباء). اشکنه . ثریده . اُثرُدان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (ص ) ثوب مثرود؛ جامه ٔ در رنگ غوطه داده . (از منتهی الارب ). جامه ٔ غوطه ور در رنگ . || مردمجروح ...
-
ثرید
لغتنامه دهخدا
ثرید. [ ث َ ] (معرب ، اِ)معرب ترید. (بحر الجواهر). تریت . تلیت . (عامیانه ). ابورزین . اشکنه . نان شکسته در کاسه . یخنی . اُثردان . مثرود. ثریده . ثُردَه . و آن غالباً از گوشت باشد. || نوعی از طعام که پاره های نان را در شوربای گوشت تر کنند. (از بحر ا...