کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکیه و پشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تکیه آوردن
لغتنامه دهخدا
تکیه آوردن . [ ت َ ی َ / ی ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) پناه آوردن . (ناظم الاطباء) : تکیه چه آری به عصای کسان زنده نشد کس به بقای کسان .امیرخسرو.
-
تکیه ساختن
لغتنامه دهخدا
تکیه ساختن . [ ت َ ی َ / ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) تکیه کردن . پناه بردن : طرح به غرقاب درانداختم تکیه به آمرزش حق ساختم .نظامی .
-
تکیه نشین
لغتنامه دهخدا
تکیه نشین . [ ت َ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که در خانقاه منزل گزیند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پشت دادن
لغتنامه دهخدا
پشت دادن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت بدادن ؛ اتکاء. تکیه کردن . استناد کردن . || روگردانیدن . روی برگردانیدن . روگردان شدن . (برهان قاطع). اکساء؛ پشت دادن . کصم کصوماً؛ پشت دادن و برگردیدن بجائی که آمده بود. ادبار؛ پشت دادن و سپس رفتن . دَبر؛ پشت ...
-
پشت
لغتنامه دهخدا
پشت . [ پ ُ ] (اِ) قسمت خلفی تن از کمر به بالا. ظهر.اَزْر. قرا. قری . قَروان و قَرَوان . حاذ. مطا. قصب .سَراة. قَرقَر. قِرقری ّ. (منتهی الارب ) : پشت خوهل سر تویل و روی بر کردار قیر ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره . غواص (از لغت نامه ٔ اسدی ).بست...
-
پشت کار
لغتنامه دهخدا
پشت کار. [ پ ُ / پ ُ ت ِ ] (اِ مرکب ) قوه ٔ به انجام رسانیدن کاری آغازکرده . پایداری در اتمام عملی . || تکیه گاه . معتمد: و عزالدین حسین خرمیل که والی هراة بود و روی بازار و پشت کار ملک سلاطین . (جهانگشای جوینی ).- پشت کار داشتن ؛داشتن قوه ای که آدم...
-
متکی
لغتنامه دهخدا
متکی . [ م ُت ْ ت َ] (ع ص ) (از «وک ء») تکیه کننده . (از منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). تکیه کننده و پشت بر چیزی داده و محل تکیه و پشتیبان . (ناظم الاطباء). تکیه داده و پشت بر چیزی داده و تکیه گاه ساخته . کسی که تکیه میکند و پشت می ...
-
پشت کردن
لغتنامه دهخدا
پشت کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ادبار (مقابل رو آوردن ، اقبال ). استدبار. روی برگردانیدن . روی تافتن . رو برتافتن . رو تابیدن . تَولی . || گریختن (از جنگ دشمن ). بهزیمت رفتن . فرار کردن . || تکیه کردن . اتکاء. اتکال . اعتماد:بدادار کن پشت و انده...
-
منعمد
لغتنامه دهخدا
منعمد. [ م ُ ع َ م ِ ] (ع ص ) بر ستون ایستاده شونده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بر ستون پشت داده و تکیه کرده . (ناظم الاطباء). رجوع به انعماد شود.
-
مستند
لغتنامه دهخدا
مستند. [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) پناه برنده و التجاجوینده . (از اقرب الموارد). پناه جوینده . (غیاث ). || پشت به چیزی دهنده . (غیاث ). تکیه کننده . رجوع به استناد شود.
-
پشتی
لغتنامه دهخدا
پشتی . [ پ ُ ](ص نسبی ) منسوب به پشت . رجوع به پشت شود. || (اِ) جامه ٔ انباشته بحشوی از پنبه و غیره ، غالباً مربع یا مستطیل که بر آن تکیه کنند. قسمی توشک که بر دیوار راست کرده بر آن تکیه دهند و یا بر کرسی و تخت و کالسکه و غیره گذارند تکیه دادن را. مخ...
-
متساند
لغتنامه دهخدا
متساند. [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) پشت بازنهنده به سوی چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که برخود پشت می دهد و تکیه می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تساند شود. || مجتمع شده در زیر علم های جداگانه . ج ، متساندون . یقال خرج القوم ...
-
پشتیوان
لغتنامه دهخدا
پشتیوان . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) چوبی که بر دیوار نصب کنند بجهت استحکام . (برهان قاطع). پشتیبان . پشتوان . پشتبان : لَزَز؛ پشتیوان در. (منتهی الارب ). لزاز؛ پشتیوان در. (منتهی الارب ). تکیه گاه : که پشتیوان و پشت روزگاری . نظامی .|| یار. یاریگر. مددکار. ...
-
چل مرد
لغتنامه دهخدا
چل مرد. [ چ ِ م َ ] (اِ مرکب ) چوب گنده و مضبوطی که پس در بسته گذارند. (ناظم الاطباء). از بعضی ثقاة مسموع است که دو چوبی است سوراخ کرده بر پشت در بردو تخته ٔ در نصب کنند و چوبی دیگر در آن اندازند برای استحکام . (از آنندراج ). کلون . کلید : چل مرد در ...