کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکریم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکریم
لغتنامه دهخدا
تکریم . [ ت َ ] (ع مص ) بسیارآب گردیدن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرامی داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نیک گرامی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تنزیه کردن از معایب . (منتهی الارب ) (آنند...
-
واژههای مشابه
-
تکریم کردن
لغتنامه دهخدا
تکریم کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . حرمت کردن . احترام کردن . منزه داشتن : بنده را از تو سوءالی است به توجیه جواب نکند مردم پاکیزه سیر جز تکریم .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
کرامیدن
لغتنامه دهخدا
کرامیدن . [ ک ِ دَ ] (مص ) تعظیم و تکریم کردن . عزیز داشتن . (ناظم الاطباء).
-
روی داری
لغتنامه دهخدا
روی داری . (حامص مرکب ) التفات و تکریم . || معاونت و یاری . (ناظم الاطباء).
-
مکرم
لغتنامه دهخدا
مکرم . [ م ُ ک َرْ رِ ] (ع ص ) گرامی کننده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به تکریم شود.
-
تکریمات
لغتنامه دهخدا
تکریمات . [ ت َ ] (ع اِ) تعظیمات و توقیرات و احترامات و تسلیمات . (ناظم الاطباء). رجوع به تکریم شود.
-
چشم تعظیم
لغتنامه دهخدا
چشم تعظیم . [ چ َ / چ ِ م ِ ت َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشم تکریم . نظر احترام .- بچشم تعظیم نگریستن ؛ کنایه از احترام گذاشتن و بزرگ داشتن و تعظیم و تکریم کردن است : لاجرم سوی تو آزاده جوان ، بارخدای ننگردجز ببزرگی و به چشم تعظیم .فرخی .
-
بخاک افتادن
لغتنامه دهخدا
بخاک افتادن . [ ب ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) پیشانی به خاک مالیدن . به زمین افتادن . || تعظیم و تکریم کردن . اظهار عبودیت کردن . تسلیم شدن . سجده کردن . کرنش کردن .
-
کرنش
لغتنامه دهخدا
کرنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِ) کورنش (در ترکی ). گورنیش (در ترکی جغتایی ). سر فرودآوردن . تعظیم . (فرهنگ فارسی معین ). سرفرودآوردن علامت خضوع را. بعلامت تکریم دوتا شدن . تعظیم کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش کردن شود.
-
سر بر زمین نهادن
لغتنامه دهخدا
سر بر زمین نهادن . [ س َ ب َ زَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم و تکریم کردن . سجود. (دهار) (ترجمان القرآن ) : سپاهش بر او خواندند آفرین همه برنهادند سر بر زمین .فردوسی .
-
علیه الرحمة
لغتنامه دهخدا
علیه الرحمة. [ ع َ ل َ هِرْ رَ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) رحمت بر او باد! این ترکیب را به منظور تکریم از گذشتگان پس از یاد کردن نام آنان می آورند، همچون شادروان و جز آن : سعدی علیه الرحمه شاعر بزرگ ایران و...
-
تعظیم داشتن
لغتنامه دهخدا
تعظیم داشتن .[ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) بزرگداشت . عزیز و گرامی داشتن .تکریم کردن . احترام کردن . محترم داشتن : دون تر از مرد دون کسی بمدارگرچه دارند هر کسش تعظیم .ابوحنیفه ٔ اسکافی (از بیهقی چ ادیب ص 388).
-
کورنش
لغتنامه دهخدا
کورنش . [کُرْ ن ِ ] (ترکی ، اِ) کرنش . خم شده سلام کردن . (غیاث ). نوعی از آداب که سلاطین را کنند و با کردن مستعمل است . (آنندراج ). سجده و تعظیم و تکریم و عبادت و ستایش و خم شده ستایش کردن و به خاک افتادن . (ناظم الاطباء). تعظیم . تکریم . سجده . به ...