کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توقی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توقی کردن
لغتنامه دهخدا
توقی کردن . [ ت َ وَق ْ قی ک َ دَ ] (مص مرکب ) حذر کردن . پرهیز کردن . اجتناب کردن : بر این موجبات بر مداومت اقداح توفر می نمود و از قداح مدام توقی نمی کرد.(جهانگشای جوینی ). رجوع به توقی و توقی جستن شود.
-
جستوجو در متن
-
پرهیز جستن
لغتنامه دهخدا
پرهیز جستن . [ پ َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . اجتناب کردن . حذر نمودن . تحرز. احتراز کردن . توقی . اتقاء. اشاحه : دلاورچو پرهیز جوید ز جفت بماند به آسانی اندر نهفت .فردوسی .
-
اتقاء
لغتنامه دهخدا
اتقاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پرهیزیدن . تقوی . وَرَع . پرهیز. پرهیزکاری . ترسیدن . حذر گرفتن . (تاج المصادر). حذر کردن . (زوزنی ). توقی . خویشتن رانگاه داشتن . || چیزی فراپیش چیزی بردن .- اتقأاﷲ ؛ ترسیدن از خدای تعالی .
-
تصون
لغتنامه دهخدا
تصون . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) خویشتن صیانت کردن . (تاج المصادر بیهقی ).خود را از معایب حفظ کردن . (از اقرب الموارد) : گلشن معانی را از خار و خاشاک خلاف توقی و تصون واجب بیند. (سندبادنامه ص 63). و پشت پای به روی تصون و تدین زد. (سندبادنامه ص 217). و...
-
پرهیز کردن
لغتنامه دهخدا
پرهیز کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوری کردن . خودداری کردن . حذر کردن . حِذر. حِذار. محاذره . احتراز. تحرز.اجتناب کردن . مجتنب بودن . مجانبت . تجنیب . تجنب . تحفظ. اِلاحة. امساک . استتار. تطرّس . (منتهی الارب ). نَستﱡر. اکتلاء. احتماء. تحمی . تح...
-
تحرز
لغتنامه دهخدا
تحرز. [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) خویشتن را نگاه داشتن . (دهار). تحرز از چیزی ؛ پرهیز کردن و خویشتن را نگاه داشتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). توقی . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). احتراز و پرهیز. (فرهنگ نظام ) : آن دیگ...
-
نگاه داشت
لغتنامه دهخدا
نگاه داشت . [ ن ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشتن . نظارت . پاس . حفاظت . حراست هرچیزی که آن را برای احتیاط به دیگری سپرده باشند. (ناظم الاطباء). عهد. (صراح ). حفظ. محافظت . حراست . حرز. صون . صیانت . توقی . وقایه . حمایت . رعایت .اسم است از...
-
مناهی
لغتنامه دهخدا
مناهی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَنهی ّ و مَنهیَّة. منهیات . چیزهای نهی شده . گناهان و جرایم . (از ناظم الاطباء). افعال بازداشته شده ، یعنی افعالی که در شرع ممنوع باشد و این جمع منهی که به معنی بازداشته شده باشد.(غیاث ). افعال بازداشته شده . (آنندراج ...
-
ملام
لغتنامه دهخدا
ملام . [ م َ ] (ع مص ) نکوهیدن . ملامة. لَوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مصدر میمی است به معنی ملامت کردن . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به ملامت شود. || (اِمص ) نکوهش . سرزنش . ملامت . سرکوفت . بیغار. بیغاره . گواژه . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
حذر
لغتنامه دهخدا
حذر. [ ح َ ذَ ] (ع مص ) پرهیز. (دهار). پرهیز کردن . (ناظم الأطباء) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اجتناب . ترس . (دهار). ترسیدن . (دهار) (ترجمان عادل ). بیم . توقی . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حذار. پرهیزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کر...
-
پاس
لغتنامه دهخدا
پاس . (اِ) حَرَس . حراست . نگاهبانی . نگهبانی . نگاهداری : دلیر و خردمند و هشیار باش بپاس اندرون سخت بیدار باش . فردوسی .تو کرپاس را دین یزدان شناس کشنده چهار آمد از بهر پاس . فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1599).بهر پاس است مار بر سر گنج نز پی آنکه گیرد از و...