کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توسل
لغتنامه دهخدا
توسل . [ ت َ وَس ْ س ُ ] (ع مص ) نزدیکی جستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (صراح اللغة). نزدیکی یافتن به چیزی و به کاری . یقال : توسل الیه بوسیلة؛ ای عمل عملا تقرب به الیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دزدیدن . (تاج ا...
-
واژههای مشابه
-
توسل جستن
لغتنامه دهخدا
توسل جستن . [ ت َ وَس ْ س ُ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) نزدیکی جستن به چیزی یا به کسی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
توسل ساختن
لغتنامه دهخدا
توسل ساختن . [ ت َ وَس ْ س ُ ت َ ] (مص مرکب )وسیله ساختن : به شفاعت او به حضرت سلطان توسل ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 343).
-
واژههای همآوا
-
توصل
لغتنامه دهخدا
توصل . [ ت َ وَص ْ ص ُ ] (ع مص ) نیک بهم پیوستن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پیوستگی جستن به لطف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به حیله فاچیزی رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوستگی جستن به لطف و چاره و حیله . (...
-
جستوجو در متن
-
جادوجنبل کردن
لغتنامه دهخدا
جادوجنبل کردن . [ جَم ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سحر کردن . به سحرو جادو توسل جستن . افسون کردن . رجوع به جادو شود.
-
کار بازشدن
لغتنامه دهخدا
کار بازشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روا شدن حاجت . (آنندراج ) : ز عشق کار جهان باز میشود صائب خوشا کسی که توسل به این جناب گرفت .صائب .
-
هندسه ٔ مقدماتی
لغتنامه دهخدا
هندسه ٔ مقدماتی . [ هَِ دِ س ِ ی ِ م ُ ق َدْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هندسه ای است که مستقیماً و بدون توسل به یک سیستم مختصات ، به بحث در اشکال و اجسام با یک روش کاملاً محدود می پردازد.
-
خوقیر
لغتنامه دهخدا
خوقیر. (اِخ ) ابوبکربن محمدعارف خوقیر از عالمان مقیم مکه بباب السلام بود او راست :1 - فصل المقال فی توسل الجهال . 2 - هذاکتاب مالابدمنه . (از معجم المطبوعات ).
-
تسبب
لغتنامه دهخدا
تسبب . [ ت َ س َب ْ ب ُ ] (ع مص ) سبب قرار دادن . تسبب الیه ،جعله الیه سبباً. (از متن اللغة). سبب شدن : تسبب بالامر؛ کان سبیاً له ُ. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || زحمت کشیدن (ناظم الاطباء). || خواستن اسباب . (ازاقرب الموارد) (از...
-
تذرع
لغتنامه دهخدا
تذرع . [ ت َ ذَرْ رُ ] (ع مص ) پرگفتن و زیاده کردن کلام . || پاره پاره شدن چیزی بر قدر ذراع در طول . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || تا ذراع درآمدن شتران در آبشخور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الم...
-
آخوند
لغتنامه دهخدا
آخوند. [ خو / خُن ْ ] (ص ، اِ) (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) ملا. منلا. عالم . طالب علوم دینیه . || مکتب دار کودکان . معلم کُتّاب .- آخوندبازی ؛ توسل بحیل شرعی .آخوند نباشد درد و غم ، گفتن ؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کرد...
-
بخت گشایی
لغتنامه دهخدا
بخت گشایی . [ ب َ گ ُ ] (حامص مرکب ) گشودن بخت بسته . باز کردن بخت بسته ٔ کسی . || عملی سحری برای شوهر کردن دختران . توسل به طلسم و جادویی برای شوی رفتن دختر. عمل ساحران و دعانویسان .- دعای بخت گشایی ؛ دعا که به نیت به شوهر رفتن دختران دهند. (یادداش...