کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تورانیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تورانیان
لغتنامه دهخدا
تورانیان . (اِخ ) کلیه ٔ مردم اورال آلتائی که در آسیای مرکزی و شمالی و در شمال کشور ایران سکونت دارند و اقوام هن و مجار و ترک از این قومند. (از لاروس ). مردم توران زمین . ساکنان سرزمین توران . مرحوم بهار در سبک شناسی آرد: ... یکی تورانیان ؛ یعنی فرزن...
-
جستوجو در متن
-
خروزان
لغتنامه دهخدا
خروزان . [ خ ُ ] (اِخ ) نام پهلوانی بود از تورانیان . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
تمودان
لغتنامه دهخدا
تمودان . [ ت َ ] (اِخ ) جمع ترک است که ترکان باشند. گویند ترکان از نسل یافث بن نوح اند. (برهان ). ترکها و توران و تورانیان . (ناظم الاطباء). کشور توران و تورانیان را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). برساخته ٔ دساتیر و ظاهراً تصحیفی از توران . (از ح...
-
تور
لغتنامه دهخدا
تور. (اِخ ) ترک را نیز گویند که نقیض تاجیک است . (برهان ). مردم ترک . ضد تاجیک . (ناظم الاطباء).رجوع به تورانیان و سبک شناسی بهار ج 2 ص 244 شود.
-
شیداسب
لغتنامه دهخدا
شیداسب . [ اَ ] (اِخ ) شیداسپ . رجوع به شیداسپ شود. نام پسر کی گشتاسب است برطبق روایت شاهنامه . توضیح اینکه در شاهنامه از چندین پسر کی گشتاسب که در جنگ تورانیان کشته شدند اسم برده شده است که هیچیک در یادگار زریران نیست و بر اساسی نمی نماید، و آن پسرا...
-
اردشیر
لغتنامه دهخدا
اردشیر. [ اَ دَ / دِ ] (اِخ ) نام پسر گشتاسب کیانی و او در جنگ با تورانیان کشته شد : نخستین کی نامدار اردشیرپس ِ شهریار، آن نبرده دلیرپیاده کند ترک چندان سوارکز اختر نباشد مر آن را شمارولیکن سرانجام کشته شودنکونامش اندرنوشته شود.دقیقی .
-
ضیاگوگ الپ
لغتنامه دهخدا
ضیاگوگ الپ . [ اَ ] (اِخ ) از نویسندگان ترک و از متعصبین پان تورانیزم . توضیح آنکه کلمه ٔ تور که با کلمه ٔ ترک اندک شباهت لفظی دارد و بخصوصه که قسمتی از ایالتهای شرقی ایران زمین قدیم و در جزو آن خاک توران بعدها ترکستان روسیّه نامیده شده و خلط نویسندگ...
-
تورانی
لغتنامه دهخدا
تورانی . (ص نسبی ) منسوب به توران و ترکمان . (ناظم الاطباء). مردم توران زمین : آن همه شاهان ایرانی و تورانی کجاست کز نهیب تیغشان بسته کمر جوزاستی .نجم الدین دایه (از سبک شناسی بهار ج 3 ص 22).|| زبان مردم توران . زبانهای تورانی . السنه ٔ اقوام تاتار و...
-
دیوچهر
لغتنامه دهخدا
دیوچهر. [ وْ چ ِ] (ص مرکب ) دیوچهره . دیوصورت . زشت روی : چنین کار نامد بگودرزیان از آن دیوچهران تورانیان . فردوسی .هوا تیره چون پود بر تار شدبر آن دیوچهران جهان تار شد. اسدی .از ایرانیان کس نبد دیده چیرچنان دیوچهران گرد دلیر. اسدی .فرود آمد زروزن دی...
-
دیویسنا
لغتنامه دهخدا
دیویسنا. [ وَ ی َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در آیین زردشتی پرستنده ٔ دیوها. پروردگار باطل یا پیرو دین باطل . مقابل مزدیسنا. گویند مقصود از دین باطل دین غیر ایرانی است . در اوستا غالباً دیویسنا برای تورانیان آمده است و در بسیاری موارد با دروغ پرستنده یکجا...
-
سد انوشیروان
لغتنامه دهخدا
سد انوشیروان . [ س َدْ دِ اَ شیرْ ] (اِخ ) از جمله قلاع محکمی است که در زمان انوشیروان عادل (531 - 578 م .) ساخته شده که دشت گرگان را در مقابل حملات تورانیان و ازبکها و ترکمانان حفظ کنند. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 34). این سد را...
-
پشن
لغتنامه دهخدا
پشن . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است که بدانجا میان پیران ویسه و طوس نوذر جنگ واقع شد و تورانیان فتح کردند و اکثر پسران گودرز در آن جنگ کشته شدندو این جنگ را جنگ لادن و جنگ پشن گویند : بلادن که آمد سپاهی گشن شبیخون به ایران بجنگ پشن . فردوسی .یکی س...
-
توران گروه
لغتنامه دهخدا
توران گروه . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) لشکر توران . تورانیان . توران سپاه : زدش بر زمین همچو یک لخت کوه پر از بیم شد جان توران گروه . فردوسی .ز شبگیر تا شب برآمد ز کوه سواران ایران و توران گروه . فردوسی .نه خاکست پیدا نه دریا نه کوه ز بس تیغداران توران گروه...
-
توران
لغتنامه دهخدا
توران . (اِخ ) نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367). ولایت ماوراءالنهر است . (فرهنگ جهانگیری ). ملک ماورأالنهر، منسوب به تور. (فرهنگ رشیدی ). نام ولایتی است بر آن طرف آب آموی ؛ یعنی ماوراءالنهر. (برهان ). ...