کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توبی
لغتنامه دهخدا
توبی . [ ] (اِ) عرقچین پنبه ای . عرقیه . کلاه ترک دار. (فرهنگ لغات دیوان البسه ص 198) : برآورد دستار کرزی کران فروکوفت بر ترک توبی روان .نظام قاری (دیوان البسه ص 190).
-
توبی
لغتنامه دهخدا
توبی . [ ت ُ] (اِخ ) یهودی از قبیله ٔنفتالی که بر اثر تدین خود مشهور گردید و در دوران پیری کور شد و به وسیله ٔ پسرش ، بر اساس راهنمائی فرشته رافائل ، معالجه گشت . (از لاروس ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ توبیا و لاروس قرن بیستم شود.
-
واژههای مشابه
-
توبی جبه
لغتنامه دهخدا
توبی جبه . [ ؟ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) این کلمه در دیوان البسه ٔ نظام قاری آمده و در فرهنگ لغات با علامت استفهام معنی نشده است ولی از شواهد چنین برمی آید که نوعی پوشش آستردار باشد : ابرو از محراب سجاده و بینی از ترکی توبی جبه . (نظام قاری ص 134...
-
واژههای همآوا
-
طوبی
لغتنامه دهخدا
طوبی . (ص نسبی ) منسوب به قصر الطوب . (سمعانی ).
-
طوبی
لغتنامه دهخدا
طوبی . [ با ] (ع ص ) تأنیث اَطیب . پاک . پاکیزه . || رام . || حُسنی ̍. نیکو. || برگزیده . || سُخ . خوش . (منتخب اللغات ) : نبید پیش من آمد بشاطی برکه بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه . منوچهری .طوبی بر آن قلم که بعنوان نامه بربوحرب بختیار محمد کند همی . ...
-
طوبی
لغتنامه دهخدا
طوبی . [ با ] (ع ص ) ج ِ طیبة. (منتهی الارب ).
-
طوبی
لغتنامه دهخدا
طوبی . [ با / بی ] (اِخ ) نام درختی است در بهشت . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). نام درختی است در بهشت که بهر خانه از اهل جنت شاخی از آن باشد و میوه های گوناگون و خوشبوئی از آن حاصل آید... و هندیان آن را کلپ برچهه خوانند. (غیاث ) (آنندراج ) : بباغی د...
-
جستوجو در متن
-
راجس
لغتنامه دهخدا
راجس .[ ج ِ ] (اِخ ) نام یکی ازشهرهای ماد شرقی که تا اکباتان ده روز راه بوده است و در کتاب توبی ذکری از آن بمیان آمده است همچنانکه توقف گاه دیسرائلیت بوده است در ایامی که بوسیله شلمانسر بدانجا تبعید شده بود اسکندر نیز در 331 م . بعد از یک زمین لرزه چ...
-
عرق چین
لغتنامه دهخدا
عرق چین . [ ع َ رَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عرقچین . عرق چیننده . آنچه عرق و خوی را جمع کند. که جذب عرق کند : ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم . حافظ. || نوعی از کلاه است و آن را توبی نیز گویند. (برهان ). نوعی از ...
-
نادانی
لغتنامه دهخدا
نادانی . (حامص مرکب ) (از: نادان + ی (حاصل مصدر، اسم معنی ). جهل . ضد دانائی . (حاشیه ٔ ص 2092 برهان چ معین ). جهل . بی علمی . بی اطلاعی . بی وقوفی . بی شعوری . بی عقلی . بی هوشی .دیوانگی . حماقت . (ناظم الاطباء). سفاه . (دهار). خُرقه . خُرق . طغامة....