کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهجیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهجیل
لغتنامه دهخدا
تهجیل . [ ت َ ] (ع مص ) زشت گردانیدن ناموس کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخن نافرجام شنوانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). فحش شنوانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دشنام دادن . ...
-
واژههای همآوا
-
تحجیل
لغتنامه دهخدا
تحجیل .[ ت َ ] (ع مص ) به گو فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). فرورفتن چشم به مغاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گود افتادن چشم . (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). || رنگ کردن سرهای انگشتان را به خضاب . || حجله ساختن برای عروس و درآوردن عر...
-
جستوجو در متن
-
شنوانیدن
لغتنامه دهخدا
شنوانیدن . [ ش َ / ش ِ ن َ وا دَ ] (مص ) به سمع رساندن . به گوش رسانیدن . (یادداشت مؤلف ). سبب فهمیدن و شنیدن شدن و فهمیدن و شنیدن فرمودن . (ناظم الاطباء). اسماع . (تاج المصادر بیهقی ). شنواندن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شنواندن شود. || گوشزد کر...
-
دشنام دادن
لغتنامه دهخدا
دشنام دادن . [ دُ دَ ] (مص مرکب ) فحش دادن . نام کسی را به زشتی بردن . عیب کسی را گفتن . (ناظم الاطباء). ناسزا گفتن . استقذاف . (دهار). استیعاب . اسماع . (تاج المصادر بیهقی ). اهتماط. بجوس . تسبیب . تشریز. تطلیة. تقاذف . تقصیب . تلقع. تمطیط. تهجیل . ...