کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنفش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنفش
لغتنامه دهخدا
تنفش . [ ت َ ن َف ْ ف ُ ] (ع مص ) موی وا تیغ خاستن . (زوزنی ). موی برافراشتن گربه و وا تیغ خاستن موی . || بال جنبانیدن مرغ گویی می ترسد یا می لرزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || واخیده شدن پنبه و پشم و موی ، یقال : نف...
-
واژههای همآوا
-
طنفش
لغتنامه دهخدا
طنفش . [ طَ ف َ] (ع ص ) مرد سست و ناتوان . طنفشی ّ. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
تنفیش
لغتنامه دهخدا
تنفیش . [ ت َ ] (ع مص ) واخیدن پشم و پنبه . (زوزنی ). واخیدن پنبه و پشم و موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به انگشتان پراکندن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تنفش شود.
-
ذئرة
لغتنامه دهخدا
ذئرة. [ ذَ ءِ رَ ] (ع ص ) تأنیث ذَئِر. || امراءة ذئِرة؛ زنی ناسازوار با شوی . ذئر. ذائر. || ناپسند. || سختی . || سختی حرب . || شؤنک ذئرة، یا ان ّ شؤنک لذئرة؛ ای دموعک فیها تنفش کتنفش الغضبان یعنی در مجاری اشک تو دم زدنهائی است چون دم زدن مرد خشمنا...
-
متنفش
لغتنامه دهخدا
متنفش . [ م ُ ت َ ن َف ْ ف ِ ] (ع ص ) موی واتیغ خاسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).موی واتیغ شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنفش شود. || آماسیده ٔ نرم درون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نرم درون . (ناظم الاطباء).
-
واخیده
لغتنامه دهخدا
واخیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) از هم جدا کرده . (برهان ). جدا کرده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (منتهی الارب ). || برزده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پشم و پنبه ٔ برزده و حلاجی کرده را گویند. (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). حلاجی کرده . (آنندرا...
-
تخج
لغتنامه دهخدا
تخج . [ ] (اِ) صاحب منتهی الارب در شرح «ازبئرار» آرد: برخاستن موی بر اندام و تخج برآوردن سگ . و این ترجمه ٔ عبارت ذیل است : اِزْبَأرَّ الکلب ُ اِزبِئراراً؛ تنفش حتی ظهرت اصول من وبر شعره . و این کلمه در جایی یافت نشد،ولی چون صاحب منتهی الارب ، چنانک...
-
تقتر
لغتنامه دهخدا
تقتر. [ ت َ ق َت ْ ت ُ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشمگین شدن و تنفش . (از اقرب الموارد). || دم برزدن . || آماده شدن کارزار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آماده ٔ جنگ شدن ، مانند تقطر. (از اقرب الموارد). || فریب دادن کسی ...
-
اعلنباء
لغتنامه دهخدا
اعلنباء. [ اِ لِم ْ ] (ع مص ) آماده ٔ جنگ گشتن خروس و برافراشتن موی را و آماده ٔ بدی گردیدن سگ . (آنندراج ). برافراشتن موی و آماده ٔ بدی گشتن سگ و خروس : اعلنبی الدیک او الکلب اعلنباءً؛ تنفّش شعره و تهیاء للشر. (از اقرب الموارد). آماده ٔ بدی و جنگ گش...
-
موی
لغتنامه دهخدا
موی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. مو. شَعر. (دهار) (منتهی الارب ). صفر. طمحرة.(منتهی الارب ) : اگر موی را بسوزانند در قوت مان...