کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبیه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنبیه شدن
لغتنامه دهخدا
تنبیه شدن . [ تَم ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آگاه شدن و سیاست شدن و بیدار شدن ازغفلت . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
حرف تنبیه
لغتنامه دهخدا
حرف تنبیه . [ ح َ ف ِ تَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب «ها». رجوع به حرف (اصطلاح نحو) شود.
-
تنبیه کردن
لغتنامه دهخدا
تنبیه کردن . [ تَم ْ ک َ دَ] (مص مرکب ) چوب زدن و کتک زدن و سیاست کردن . (ناظم الاطباء). || آگاه کردن . (ناظم الاطباء).- تنبیه و تأکید کردن ؛ باربار و بسختی نصیحت کردن . (ناظم الاطباء).
-
حروف تنبیه
لغتنامه دهخدا
حروف تنبیه . [ ح ُ ف ِ تَم ْ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف تنبیه شود.
-
جستوجو در متن
-
سر افتادن
لغتنامه دهخدا
سر افتادن . [ س َ اُ دَ ] (مص مرکب ) از حد متجاوز بودن . (آنندراج ) (غیاث ). || کنایه از غالب و افزون آمدن . (آنندراج ) : چون ترقی میکند زلف مسلسل کاکل است چین ابرو چون سرافتد چین پیشانی شود. محسن تأثیر.|| ملتفت شدن . متذکر شدن . تنبیه شدن .
-
گوشمال خوردن
لغتنامه دهخدا
گوشمال خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ](مص مرکب ) سیاست دیدن . تنبیه شدن . مالیده شدن گوش . آزاردن و تنبیه شدن را و در فرمان آمدن : گر پند به گوش در نکردم از زخم تو گوشمال خوردم . نظامی .هرکه به گفتار نصیحت کنان گوش ندارد بخورد گوشمال . سعدی .سعدیا گر در ...
-
هیس
لغتنامه دهخدا
هیس . (صوت ) در تداول ، آهسته گوی . آهسته رو. آواز مده . هیچ مگوی . خاموش ! آهسته ! یواش ! صوتی است که از آن امر به آهسته گفتن یا سکوت کردن خواهند و در آن تحذیر یا تنبیه گونه ای است که مخاطب را از بیدار شدن خفته یا متألم شدن بیماری آگاه کنند یا از ش...
-
مالیده آمدن
لغتنامه دهخدا
مالیده آمدن . [دَ / دِ م َ دَ ] (مص مرکب ) مالیده شدن . گوشمال یافتن . تنبیه و مجازات شدن : تا آن قوم را که چنان نافرمانی کنند و بر رأی خداوند خویش اعتراض نمایند مالیده آید و به راه راست بداشته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 688). و رجوع به مالیدن و مال...
-
اخوت
لغتنامه دهخدا
اخوت . [ اُ خ ُوْ وَ ] (ع مص ) برادری . اِخاء. مواخاة. اِخاوت . وخاء. وخائت : والی جوزجان میان ایشان بوساطت بایستاد و نصایح و مواعظ بلیغ تنبیه کرد تا مگر ایشانرا بر قانون اخوت و موافقت مستقیم بدارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 189). || برادر شدن . (تاج ال...
-
الذین
لغتنامه دهخدا
الذین . [ اَل ْ ل َ ن َ ] (ع اِ موصول ) آن مردان . آن جماعت مذکر. مردانی که . کسانی که . ج ِ اَلَّذی . رجوع به اَلَّذی شود. || (اِخ ) در تداول عامه سوره ٔمحمد را نیز گویند بمناسبت آغاز شدن آن به الذین .- الذین را از بر خواندن ؛ سخت تنبیه و سیاست و م...
-
چوب خوردن
لغتنامه دهخدا
چوب خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فروبردن و اوباریدن و بلع کردن چوب . اکل چوب : در مطبخ تو چوب خورد تا ابا پزدآتش که از تکبر سرمایه اباست . کمال اسماعیل . || کنایه از آزرده شدن به چوب . || با عصا و یا ترکه ٔ درخت زده شدن و تنبیه شدن و با چوب...
-
مؤاخذه
لغتنامه دهخدا
مؤاخذه . [ م ُ آ خ َ ذَ / خ ِ ذِ ] (از ع ، اِمص ) مواخذة. مؤاخذت . گرفتن و عقوبت کردن کسی را به گناه . گرفتن بر. گرفت و گیر. گرفتن و سیاست کردن . تنبیه کردن . کسی را به گناهش گرفتن . گرفتن . گرفتن به سیاست . تنبیه . (یادداشت مؤلف ). عقوبت وگرفتگی ...
-
مالیده شدن
لغتنامه دهخدا
مالیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوشمال یافتن . تنبیه و مجازات شدن . سرکوب شدن . منکوب شدن . شکست خوردن : و به جنگ علی تکین رفت و به دبوسی جنگ کردند و علی تکین مالیده شد و از لشکر وی بسیار کشته آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335). و رجوع به مال...