کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تم تم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تم تم
لغتنامه دهخدا
تم تم . [ ت َ ت َ ] (اِخ ) دهی از بخش روانسر است که در شهرستان سنندج واقع است و 315 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
تم تم
لغتنامه دهخدا
تم تم . [ ت ُ ت ُ ] (ع اِ) سماق که به فارسی تتم گویند. (منتهی الارب ). سماق . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و به کسر هر دوی فوقانی [ ت ِ ت ِ ] به عربی سماق را گویند که در آش و طعام کنند. (برهان ). رجوع به سماق و تحفه ٔ حکیم مؤمن و گیاه شناسی ثاب...
-
واژههای همآوا
-
طمطم
لغتنامه دهخدا
طمطم . [ طِ طِ ] (ع ص ) رجل ٌ طمطم ؛ مرد سخن ناسره گوی . خلاف فصیح . رجل طمطمی .(منتهی الارب ). مرد غیرفصیح که زبانش درست نباشد. (منتخب اللغات ). بسته زبان . ج ، طماطم . (مهذب الاسماء).
-
طمطم
لغتنامه دهخدا
طمطم . [طَ طَ ] (اِ) تمتم که سماق باشد. (فهرست مخزن الادویه ). سماق . (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
تمتم
لغتنامه دهخدا
تمتم . [ ت ُ ت ُ ] (اِ) قطاس باشد و آن دم گاو کوهی است که سپاهیان آن را از نیزه و علم آویزند و بر گردن اسب بندند. (برهان ) (ناظم الاطباء). غژغاو را گویند که به ترکی قطاس خوانند و آن دم گاو کوهی است که در ختا و ترکستان پیدا شود و سپاهیان آن را از نیزه...
-
جستوجو در متن
-
تمگین
لغتنامه دهخدا
تمگین . [ ت َ ] (ص مرکب ) مبتلا به علت تم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از تم (بیماری چشم )+گین (پساوند)، چشم با غشاوه : دانست که سینه ٔ غمگینم و با دیده ٔ تمگینم . (خواجه عبداﷲ انصاری ). رجوع به تم شود.
-
تمامة
لغتنامه دهخدا
تمامة. [ ت َ م َ / ت ِ م َ ] (ع مص ) کامل و تمام گردیدن : تم تماماً و تماماً (مثلثتین ) و تمامة و تمامة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کامل شدن عده ایام ماه به 30 روز. (از اقرب الموارد). || تمام کردن و استمرار ک...
-
تمم
لغتنامه دهخدا
تمم . [ ت َ م َ ] (ع اِ) تمام خلقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تم شود.
-
تمام
لغتنامه دهخدا
تمام . [ ت َ / ت ُ / ت ِ ] (ع مص ) بمعنی تَمامه و تِمامه و تم [ ت َ م م / ت ُ م م / ت ِ م م ] . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تم شود.
-
استتمام
لغتنامه دهخدا
استتمام . [ اِ ت ِت ْ ] (ع مص ) تمام کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). استکمال . || تم ّ و تمه خواستن از کسی . (منتهی الارب ). || استتمام نعمت ؛ تمام نعمت خواستن . (منتهی الارب ).
-
بچراستووه
لغتنامه دهخدا
بچراستووه . [ ب ِ چ ِ اِ ت ُ وِ ] (اِخ ) داستان نویس معروف آمریکائی (1811 - 1896 م .). در میان داستانهای او «کلبه ٔ عمو تم » از همه معروفتر است .
-
صدر صدور
لغتنامه دهخدا
صدر صدور. [ ص َ رِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس رؤساء. بزرگ بزرگان : بشنو از اخبار آن صدر صدورلاصلوة تم الا بالحضور. مولوی .رجوع به صدر شود.
-
گلشوار
لغتنامه دهخدا
گلشوار. [ گ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهو بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 9000گزی باختر میناب ، سر راه فرعی تیاب به میناب . هوای آن گرم و دارای 400 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و خرماست . شغل اهالی زراعت و مکاری و راه آن ف...