کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تموز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تموز
لغتنامه دهخدا
تموز. [ ت َ ] (اِ)... نام ماه اول تابستان و ماه دهم از سال رومیان و بودن آفتاب در برج سرطان . (برهان ) (از ناظم الاطباء). مدت ماندن آفتاب در برج سرطان که رومیان یک ماه شمرند و تموز ماه خوانند.(شرفنامه ٔ منیری ). به زبان رومی ماندن آفتاب در برج سرطان ...
-
تموز
لغتنامه دهخدا
تموز. [ ت َ ] (اِخ ) تموز در زبان بابلی خدای بهار بود و او یار، یا شوهر ننا الهه ٔ توالد و تناسل محسوب می شد و همین نام است که در جزو ماههای سریانی آمده است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام خدایی . (نخبة الدهر دمشقی یادداشت به خط مرحوم دهخدا) . رجوع به...
-
جستوجو در متن
-
یول
لغتنامه دهخدا
یول . (اِ) ماه قیصری ، اول آن مطابق است با اول تموز ماه رومی و بیست وپنجم تیرماه جلالی و سیزدهم ژوئیه ٔ فرانسوی . (یادداشت مؤلف ).
-
تموزی
لغتنامه دهخدا
تموزی . [ ت َ] (ص نسبی ) تابستانی منسوب به تابستان : از بس که ربیعی و تموزی دادی به ددان برات روزی . نظامی .رجوع به تموز شود.
-
برسیا
لغتنامه دهخدا
برسیا. [ ب َ ] (اِ) برسیان . الوسیون . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است که منبت آن بلاد بابل و کوفه است و بی شکوفه و گل تخم کند و در اول تموز می رسد وعرق آن بوی قرنفل می دهد و در خواص مثل بادرنجبویه است . (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به برسیان شود.
-
خشک عبارت
لغتنامه دهخدا
خشک عبارت . [ خ ُ ع ِ رَ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی که از کلام او نفع نتوان برداشت . (آنندراج ) : خشک عبارت چو سموم تموزسردمعانی چو دم مهرگان .خاقانی .
-
حمارة
لغتنامه دهخدا
حمارة. [ ح َ مارْ رَ ] (ع اِ) سختی گرمای تموز.(مهذب الاسماء). سختی گرما. (منتهی الارب ). و گاه در شعر بتخفیف راء آید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
سرنبشت
لغتنامه دهخدا
سرنبشت . [ س َ ن ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) سرنوشت . (آنندراج ). حکم ازلی . (شرفنامه ). تقدیر : از این دو برون نیستش سرنبشت اگر دوزخ جاودان گر بهشت . اسدی .گزارنده پیر کیانی سرشت گزارش چنین کرد از آن سرنبشت . نظامی .ربیع از ربیعی نماید سرشت تموز از تموز آورد...
-
نبشت
لغتنامه دهخدا
نبشت . [ ن ِ ب ِ ] (مص مرخم ) نبشتن . نوشت . خط. تحریر. (ناظم الاطباء). ماضی ِ نبشتن است ولی گاهی افاده ٔ معنی مصدری می کند. (آنندراج ) (انجمن آرا) : بوسهل حمدوی مواضعه نبشت در هر بابی با شرایطتمام چنانکه او دانستی نبشت . (تاریخ بیهقی ص 395).هم رقعه ...
-
گداطبع
لغتنامه دهخدا
گداطبع. [ گ َ / گ ِ طَ ] (ص مرکب ) خسیس . دنی . (آنندراج ). لئیم یا پست فطرت . کسی که طبعاً گدا و مایل به گدایی باشد : گداطبع اگر در تموز آب حیوان به دستت دهد جور سقا نیرزد. سعدی .خواجه می نازد به سیم و زر گداطبع [ و ] بلاست خواجه آن باشد که در مهر و...
-
گرمازده
لغتنامه دهخدا
گرمازده . [ گ َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه گرما و حرارت سخت در وی اثر کرده باشد. (ناظم الاطباء): مدعص ؛ گرمازده . (منتهی الارب ) : یعنی محروران بحران یرقان ظلم وگرمازدگان جور و تشنگان تموز بیمرادی در سایه ٔ رأفت و ساحه ٔ معدلت او قرار گیرند. (سن...
-
نیلوفرستان
لغتنامه دهخدا
نیلوفرستان . [ ف َ رِ ] (اِ مرکب ) جایی که نیلوفر بسیار روید. (فرهنگ فارسی معین ) : و گر رنگ عفوش پذیرد امانی چو دریاش نیلوفرستان نماید. خاقانی .پس به عهد مستضی امسال دیدم در تموزکز تیمم گاه صد نیلوفرستان دیده اند.خاقانی .
-
غینة
لغتنامه دهخدا
غینة. [ غ َ ن َ ] (اِخ ) زمینی است بشام . (منتهی الارب ). بقول ابوالفتح نام جایی در شام است و اﷲ اعلم بحقائق الامور. (از معجم البلدان ). در اعلام المنجد آمده : الغینة قریه ای است در کسروان از کشور لبنان . آثار قدیمی دارد که از پرستش مردم فینیقیه به ل...
-
یولیوس
لغتنامه دهخدا
یولیوس . (لاتینی ، اِ) ماه تموز، از دهم تیرماه تا دهم مردادماه . ژوئیه . (یادداشت مرحوم دهخدا). نیسان . (التفهیم ). به زبان ترکی نام ماهی است که در انگریزی [ انگلیسی ] جولایی [ جولای ] باشد. (آنندراج ). ماه هفتم رومی است . (از آثارالباقیه ص 50).