تموز. [ ت َ ] (اِخ ) تموز در زبان بابلی خدای بهار بود و او یار، یا شوهر ننا الهه ٔ توالد و تناسل محسوب می شد و همین نام است که در جزو ماههای سریانی آمده است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام خدایی . (نخبة الدهر دمشقی یادداشت به خط مرحوم دهخدا) . رجوع به یسنا ج 1 ص 97 و فهرست ابن ندیم ص 449 شود. (عرق زندگی ) اسم بتی است و دور نیست که همان ادونس باشد که در علم اساطیر یونان مذکور است . و شرایع و رسوم تموز که در مجامع ایشان معمول بود فی الحقیقة با آداب و فضایل انسانیت در نهایت مغایر و مختلف بود و وقت جمع شدن در همان ماهی بود که تموز می نامیدند. سفر خروج 8:14. (قاموس کتاب مقدس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.