کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تملق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تملق
لغتنامه دهخدا
تملق . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع مص ) چاپلوسی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تملاق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به تملاق شود.
-
واژههای مشابه
-
تملق کردن
لغتنامه دهخدا
تملق کردن . [ ت َ م َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فروتنی کردن وچاپلوسی نمودن . (ناظم الاطباء). رجوع به تملق شود.
-
تملق گفتن
لغتنامه دهخدا
تملق گفتن . [ ت َ م َل ْ ل ُ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) خوش آمد گویی . مدح گفتن . تصلف . گفتن محاسنی که در سجیه ٔ طرف مقابل نباشد. رجوع به تملق شود.
-
واژههای همآوا
-
تملغ
لغتنامه دهخدا
تملغ. [ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع مص ) گول نمودن خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحمق . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مردم پرستی
لغتنامه دهخدا
مردم پرستی . [ م َ دُ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل مردم پرست . || عبادت مردم . || تملق . (یادداشت مرحوم دهخدا). تملق گوئی .
-
خوش آوردن
لغتنامه دهخدا
خوش آوردن . [ خوَش ْ / خُش ْ وَ دَ ] (مص مرکب ) خوب آوردن . موافق میل آوردن . کارها بر اثر تقدیر موافق . (یادداشت مؤلف ). || تملق کردن . تملق گفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خوش آوردن بکسی ؛ طبق میل او گفتن . تملق گفتن . برای تملق او گفتاری یا کرداری...
-
چخان کردن
لغتنامه دهخدا
چخان کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تملق کردن . (ناظم الاطباء). چاخان کردن . چاپلوسی کردن . تملق گفتن . بسخن دروغ کسی را فریفتن . رجوع به چاخان کردن شود.
-
موس موس کردن
لغتنامه دهخدا
موس موس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز برآوردن از لبهای جمعآمده و نفسهای آرام به توالی به درون کشنده . || (اصطلاح عامیانه ) دم جنبانیدن و پوزه به پر و پای کسی مالیدن چنانکه سگ . مانند سگ دهان سودن به هرجای . (یادداشت مؤلف ). مانند سگ دنبال کسی با...
-
چابلوسی
لغتنامه دهخدا
چابلوسی . (حامص ) تملق گویی . چرب زبانی . و رجوع به چاپلوسی شود.
-
خوش رقصی
لغتنامه دهخدا
خوش رقصی . [ خوَش ْ /خُش ْ رَ ] (حامص مرکب ) تملق . چاپلوسی . خودشیرینی .
-
مجامله کار
لغتنامه دهخدا
مجامله کار. [ م ُ م َ ل َ / م ُ م ِ ل ِ ] (ص مرکب ) کسی که چرب زبانی و تملق پیشه سازد. کسی که با مردم چرب زبانی کند. کسی که تملق بکار برد. و رجوع به مجامله و مجاملة و مجاملت شود.
-
مجیز
لغتنامه دهخدا
مجیز. [ م َ ] (اِ) در تداول عامه تملق .چاپلوسی . چرب زبانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مجیز کسی را گفتن ؛ از او چاپلوسی کردن . تملق گفتن از او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.