خوش آوردن . [ خوَش ْ / خُش ْ وَ دَ ] (مص مرکب ) خوب آوردن . موافق میل آوردن . کارها بر اثر تقدیر موافق . (یادداشت مؤلف ). || تملق کردن . تملق گفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خوش آوردن بکسی ؛ طبق میل او گفتن . تملق گفتن . برای تملق او گفتاری یا کرداری را بجای آوردن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.