کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمدد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمدد
لغتنامه دهخدا
تمدد. [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) کشیدن و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).کشیده شدن و دراز کشیدن مردم . (آنندراج ). بیازیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خویشتن یازیدن . (زوزنی ). || تمدد الرجل ؛ ای تمطی . (منتهی الارب ) (ناظم الاط...
-
جستوجو در متن
-
تمغیط
لغتنامه دهخدا
تمغیط. [ ت َ ] (ع مص ) تمغط. تمدید. تمدد. (اقرب الموارد).
-
خودیازی
لغتنامه دهخدا
خودیازی . [ خوَدْ/ خُدْ ] (حامص مرکب ) تمطی . تمدد. تمطط. (زوزنی ).
-
فهد
لغتنامه دهخدا
فهد. [ ف َ هَِ ] (ع ص ) مرد خفته و بی خیر و شبیه به یوز درخواب و تمدد آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ارساطون
لغتنامه دهخدا
ارساطون . [ ] (اِ) (شاید از ارکتوم لاطینی ) عاقونا. (بحر الجواهر). نعوظ و اختلاج شرم مرد همیشه و تمدّد اوعیه ٔ آب مردی .
-
فهد
لغتنامه دهخدا
فهد. [ ف َ هََ ] (ع مص ) خوابیدن و غفلت ورزیدن از آنچه لازم و ضروری بود. || همچو یوز گشتن در خواب و تمدد آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَهد شود.
-
متمدد
لغتنامه دهخدا
متمدد. [ م ُ ت َ م َدْ دِ ] (ع ص ) کشیده شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کشیده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تمدد شود.
-
لم داده
لغتنامه دهخدا
لم داده . [ ل َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از لم دادن . لمیده . به راحت به یک سوی بدن نیمه درازکشیده . یک بری برای تمدد اعصاب بر چیزی تکیه کرده .
-
یازندگی
لغتنامه دهخدا
یازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی یازنده . تمطی . تمدد. کش و قوس : و اما کسلانی و خویشتن کشیدن و یازندگی که آن را التمطی گویند... (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). در تاج المصادر بیهقی تمطی «خویش یازیدن و خرامیدن » معنی شده است . رجوع به تمطی شود.
-
لم دادن
لغتنامه دهخدا
لم دادن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) یک بری بر بالش یا مخده ای تکیه کردن برای تمدد اعصاب . لمیدن . به راحت به یک سوی بدن نیمه دراز کشیدن .- در ماشین های شخصی لم دادن یا لمیدن ؛ یک بری تکیه کردن .
-
لمیدن
لغتنامه دهخدا
لمیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) یکبری بر بالش یا مخده تکیه کردن برای تمدّد اعصاب . لم دادن . والمیدن . واکشیدن . آرمیدن . به یک جانب بدن به راحت دراز کشیدن . نیمه دراز بر جای نرمی تکیه کردن . و رجوع به لم دادن شود.
-
تمطط
لغتنامه دهخدا
تمطط. [ ت َ م َطْ طُ ] (ع مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمدد. (زوزنی ). تمدد و تلزج . یقال له : دبس یتمطط، ای یتمدد لخثورته . (اقرب الموارد). || برکشیده گردیدن ابرو و رخسار. || سخن رنگارنگ آوردن . (منتهی الارب ) (آ...
-
کشیدگی
لغتنامه دهخدا
کشیدگی . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (حامص ) حالت کشیده . تمدد. کشش . || رنج . دردمندی . || آزردگی . افسردگی . (ناظم الاطباء). || درازی . (یادداشت مؤلف ). || انقباض : درد پشت پدید آید بسبب خشکی و کشیدگی عضله های آن موضع. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
کشیده شدن
لغتنامه دهخدا
کشیده شدن . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انقباض . (یادداشت مؤلف ). || اقتیاد.انقیاد. (منتهی الارب ). || امتداد. (تاج المصادر بیهقی ). ممتد گشتن . (یادداشت مؤلف ). تمدد. (منتهی الارب ). || انجرار. منجر شدن . (یادداشت مؤلف ) (تاج المصادر ...