تمطط. [ ت َ م َطْ طُ ] (ع مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمدد. (زوزنی ). تمدد و تلزج . یقال له : دبس یتمطط، ای یتمدد لخثورته . (اقرب الموارد). || برکشیده گردیدن ابرو و رخسار. || سخن رنگارنگ آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن کلام و تلوین در آن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.