کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمامت
لغتنامه دهخدا
تمامت . [ت َ م َ ] (از ع ، ق ، اِ) جملگی . همه . همگی : سیصد مرد را از اصفهبدان و بزرگان ، و تمامت هزار مرد مبارز برگزید. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 79). و تمامت قبایل لشکر او شدند. (جهانگشای جوینی ). و بناء تمامت شرایع و ادیان بر این نقل متواتر است . ...
-
واژههای همآوا
-
تمامة
لغتنامه دهخدا
تمامة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) تمام . (منتهی الارب ). و آنچه بدان چیزی کامل گردد. (از اقرب الموارد).
-
تمامة
لغتنامه دهخدا
تمامة. [ ت َ م َ / ت ِ م َ ] (ع مص ) کامل و تمام گردیدن : تم تماماً و تماماً (مثلثتین ) و تمامة و تمامة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کامل شدن عده ایام ماه به 30 روز. (از اقرب الموارد). || تمام کردن و استمرار ک...
-
تمامة
لغتنامه دهخدا
تمامة. [ ت ُ م َ ] (ع اِ) بقیه ٔ چیزی . (منتهی الارب )(از المنجد) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
روستاق
لغتنامه دهخدا
روستاق . (معرب ، اِ) معرب روستا : و تمامت شهر و روستاق روی بدو نهادند. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به روستا و رستاق شود.
-
تمامتی
لغتنامه دهخدا
تمامتی . [ ت َ م َ ] (ق ، اِ) تمامت . جملگی . همه : بعد از آن تمامتی اصفهان و تمامتی اهواز و... بسیاری دیگر از شهرها فتح کرد. (تاریخ قم ص 294). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
لوهاوور
لغتنامه دهخدا
لوهاوور. [ ل َ ] (اِخ ) نام شهری به هندوستان . لاهور. لاوهور. لهاوور. لوهر. لاهاور. لوهور. رجوع به هر یک از این کلمات در ردیف خود شود : و تمامت ولایت مولتان و لوهاوور را غارت و کشش کرد. (جهانگشای جوینی ).
-
اینی
لغتنامه دهخدا
اینی . [ اَ] (ترکی -مغولی ، اِ) برادر کوچک و برادرزاده . برادر کهتر. (دائرةالمعارف فارسی ) (آنندراج ) : بعد از اجتماع تمامت آقا و اینی و امراء باتفاق جمهور بر تخت نشست . (جامع التواریخ ). هولاکوخان را به ایران زمین و ممالک که ذکر رفت نامزد کرد بکنکاج...
-
غازانی اعلی
لغتنامه دهخدا
غازانی اعلی . [ اَ لا ] (اِخ ) (نهر...) نهری از شعب فرات بنام نهر غازانی اعلی . مؤلف تاریخ غازانی در حکایت دوازدهم در عمارت دوستی پادشاه اسلام ... در صص 202 - 203 گوید: و به هر شهر و ولایت عمارت می فرماید و کهریزها بیرون می آورد و جاری می گرداند و ا...
-
ناور
لغتنامه دهخدا
ناور. [ ] (اِ) گمان میکنم به معنی فرصة و حوض ساحلی است که راهی نیز به دریا دارد و گاه ِ طغیان عظیم کشتیها بدانجا پناه گیرند. (یادداشت مؤلف ) : و شاخ و ساق آن [ درخت عود ] تمامت را پاره کنند و ساق در بعضی ناورهای آب دریا اندازند تا در آن آب هر چوب سس...
-
امیرتومان
لغتنامه دهخدا
امیرتومان . [ اَ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح نظام قدیم ، فرمانده قشونی قریب به ده هزار تن . (از فرهنگ فارسی معین ). مقامی بالاتر از میرپنج و منصبی دون ِ امیرنویان . (از یادداشت مؤلف ). امیرلشکر. سرلشکر. (فرهنگ فارسی معین ): تمامت خلایق را ده ده کرده و از...
-
سلمنا
لغتنامه دهخدا
سلمنا. [ س َل ْ ل َ ] (ع فعل ماضی ) در مقام تصدیق و اظهار تسلیم به کار رود.- سلمنا گفتن ؛ تصدیق و اظهار تسلیم کردن : ابومسلم گفت ... و به اتفاق اهل اصفهان از تمامت اطراف و محلتها محلت جرواآن و در آن محلت خوشتر از خانه ٔ من نیست حاضران جملگی سلمنا گف...
-
شافجرد
لغتنامه دهخدا
شافجرد. [ ج ِ ] (اِخ ) از قرای حدود دزفول (اندیمشک ) : و بحدود قری شافجرد و مطران مرغزاری است نیم فرسنگ در نیم فرسنگ و تمامت نرگس خودروست و هم در این حدود درختان اند آن را زرین درخت گویند. شکوفه ٔ زرد، بسیار بقا دارد اما ثمره نمیدهد. (نزهة القلوب ج 3...