کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلاش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلاش کردن
لغتنامه دهخدا
تلاش کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش کردن . جهد کردن . کوشیدن . سعی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : پیران تلاش رزق فزون از جوان کنندحرص گدا شود طرف شام بیشتر. صائب .شهپر طاووس را آخر مگس ران می کنندچون خودآرایان تلاش جامه ٔ رنگین مکن . صائب ...
-
واژههای مشابه
-
تلاش داشتن
لغتنامه دهخدا
تلاش داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کوشش و جهد داشتن . میل شدید داشتن . در جستجو و طلب بودن : دل ز کافر نعمتی دارد تلاش وصل یارورنه چندین بوسه در پیغام او پیچیده است . صائب (از آنندراج ).به این طالع سست دارم تلاشی که دل را به آن طره محکم ببندم . ظهور...
-
جستوجو در متن
-
پرگاس
لغتنامه دهخدا
پرگاس . [ پ َ ] (اِ) تلاش کردن و درهم آویختن . (رشیدی ). درهم آویختن و تلاش کردن . || بزبان علمی هند طلوع آفتاب را گویند. (برهان ).
-
چالش کردن
لغتنامه دهخدا
چالش کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدال کردن . نبرد کردن . هم آورد جنگ طلبیدن . برای پیروزی در جنگ یا امری دیگر تلاش و کوشش کردن : بیا تا در این شیوه چالش کنیم سر خصم را سنگ بالش کنیم . سعدی .|| کشتی گرفتن . مصارعت کردن . کوشیدن برای غلبه کردن بر ...
-
پرکاس
لغتنامه دهخدا
پرکاس .[ پ َ ] (اِ) تلاش کردن و درهم آویختن بود و بزبان علمی اهل هند بمعنی طلوع نیر اعظم باشد. (جهانگیری ).
-
جستجو کردن
لغتنامه دهخدا
جستجو کردن . [ ج ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش کردن . تلاش کردن . (از ناظم الاطباء). || کاوش کردن . (یادداشت مؤلف ). طلب . تفتیش . تفحص . فحص . بحث : سزد گر بگوئی تو ای نامجوی که آنجا کرا میکنی جستجوی . فردوسی .ور بگیری کیت جستجو کندنقش با نقاش چون...
-
تکاپوی کردن
لغتنامه دهخدا
تکاپوی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آمد و شد کردن از روی تعجیل باشتاب . به این سوی و آن سوی رفتن . تلاش کردن . سعی کردن . جستجوی بسیار و شتاب آمیز کردن : سرشت مردم چنان آمد که تکاپوی کند. (منتخب قابوسنامه ص 3).ازآنسو که خورشید می شد نهان تکاپوی م...
-
سراغ
لغتنامه دهخدا
سراغ . [ س ُ ] (اِ) نشان پای آدمی و غیره . (غیاث ). نشان پای و با لفظ طلب کردن و جستن و کردن و گرفتن و برداشتن و دادن مستعمل است . (آنندراج ). در ترکی سوراغ ، بمعنی تفحص و تفتیش باشد. || نشان و اثر و خبر. (سنگلاخ ). || مجازاً بمعنی تلاش و این لفظ ترک...
-
هزار فرقه زدن
لغتنامه دهخدا
هزار فرقه زدن . [ هََ / هَِ ف ِ ق َ / ق ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به کنایت ، به این در و آن در زدن . به هر کاری راضی بودن و تلاش کردن بسیار برای زندگی یا رسیدن به مقصود.
-
تک و پوی زدن
لغتنامه دهخدا
تک و پوی زدن . [ ت َ ک ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) تلاش کردن . جهد کردن . به هر دری زدن . بهر سوی روی آوردن : در طرف خراسان و عراق هنوز آتش فتنه و آشوب تسکین نیافته بود وسلطان جلال الدین تک و پوی می زد. (جهانگشای جوینی ).
-
جاه طلبیدن
لغتنامه دهخدا
جاه طلبیدن . [ طَ ل َ دَ ] (مص مرکب ) مقام خواستن . تلاش کردن در بدست آوردن مقام . رتبه جستن : حجت آری که همی جاه و بزرگی طلبی هم بر آن سان که همی خلق جهان میطلبند. ناصرخسرو.رجوع به جاه شود.
-
کوشش کردن
لغتنامه دهخدا
کوشش کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مجاهدت . جهد کردن . سعی نمودن . جد کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جد و جهد کردن و سعی نمودن . (ناظم الاطباء) : تا همچو مور بی خور و بی پوشش کوشش کنی و مال به دست آری ... ناصرخسرو.گر همی گویی که خانه ست این گ...
-
خودکشی کردن
لغتنامه دهخدا
خودکشی کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را کشتن . انتحار کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خودکشی کردن برای امری ؛ سخت خواهان آن بودن و کوشش و تلاش بسیار برای بدست آوردن آن کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : دیشب چه خودکشی که نکردم بکوی توبی...