کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفعیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفعیل
لغتنامه دهخدا
تفعیل . [ ت َ ] (ع مص ) یکی از اوزان ابواب ثلاثی مزیدفیه و این باب بیشتر برای تعدیه ٔ فعل آید. و رجوع به نشوء اللغة ص 15 شود.
-
واژههای همآوا
-
تفئیل
لغتنامه دهخدا
تفئیل . [ ت َ ] (ع مص ) فال گیرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تجرئة
لغتنامه دهخدا
تجرئة. [ ت َ رِ ءَ ](ع مص ) دلیر کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مصدر قیاسی از باب تفعیل ، دلیر کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دلیر گردانیدن . (ناظم الاطباء).
-
ترزئة
لغتنامه دهخدا
ترزئة. [ ت َ زِ ءَ ] (ع مص ) بسی زیان کردن . (مصادر زوزنی ). مصدر رزء از باب تفعیل است ولی در فرهنگهای معتبر عربی دیده نشد، جز این که المرزَّؤون (اسم مفعول از ترزئة) بمعنی «کریمان یا مردمی که برگزیدگانشان مرده باشند» آمده است .
-
محی
لغتنامه دهخدا
محی . [ م ُ ح َی ی ](ع ص ) زنده کننده (این در اصل محیی بوده است ضمه بر یاء دشوار بود انداختند به اجتماع ساکنین یاء حذف شدمحی ماند در این صورت از باب تفعیل است ). (غیاث ).
-
تدمیم
لغتنامه دهخدا
تدمیم . [ ت َ ] (ع مص ) طلا کردن دِمام را بر چشم خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): دمم العین الوجیعة؛ دمها. (متن اللغة). طلا کردن ظاهر چشم را به دمام . (اقرب الموارد). مالیدن ظاهر چشم را بچیزهای مالیدنی مثل دممه ، از باب تفعیل . (شرح ق...
-
تخدیش
لغتنامه دهخدا
تخدیش . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ خَدْش . (زوزنی ) (اقرب الموارد). خراشیدن چیزی را و تشدید آن [ به باب تفعیل رفتن ] بخاطر مبالغه است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || وقع فی الارض تخدیش ؛ اندکی باران به زمین افتاد. (اقرب الموارد)...
-
متضعف
لغتنامه دهخدا
متضعف . [ م ُ ت َ ض َع ْ ع ِ ] (ع ص ) بسیار ضعیف شونده ، چرا که باب تفعیل برای مبالغه نیز می آید یا برای صیرورت . (آنندراج ) (غیاث ). حقیر و بی نام و نشان و ذلیل و بی قدر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : شریف اگر متضعف شود خیال م...
-
مبیهی
لغتنامه دهخدا
مبیهی . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) پیداکننده ٔ قوت باه و تشدید ها و بدون یای تحتانی غلط است ... بدانکه مبیهی منسوب است به مبیه که صیغه ٔ اسم فاعل است بر وزن مصور از باب تفعیل مأخوذ از باه بحذف یای تحتانی مکسور به قانونی که بیفتد یاء مکسور از یای مشدد که ماق...
-
مقلس
لغتنامه دهخدا
مقلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: این وصف فاعلی را از باب افعال در لغتنامه ها نیافتم ومقلس از باب تفعیل بمعنی بازیگر گاه قدوم ملوک و امرا آمده است : بهره ورند از سخات اهل صلاح و فسادزاهد و عابد چنانک ، مقلس و قلاش و رند.سوزنی (ی...
-
بلعت کردن
لغتنامه دهخدا
بلعت کردن . [ ب َل ْ ل َت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بلعت ُ، صیغه ٔ متکلم وحده ٔ فعل ماضی از مصدر ثلاثی مزید باب تفعیل است به معنی «بلعیدم من »، و در مورد مال مردم خوردن و حق کسی را بالا کشیدن استعمال میشود. (از فرهنگ لغات عامیانه ). به مزاح ، خوردن ، تصر...
-
تابین
لغتنامه دهخدا
تابین . (اِ) در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن از صراح و منتخب . و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی ، مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم فاعل درست است بمعنی پیروی کننده چنانچه جمع این فارسیان تابینان می آرند. (غیاث اللغات ). م...
-
تحزیز
لغتنامه دهخدا
تحزیز. [ ت َ ] (ع مص ) رخنه کردن سر دندان ، چنانکه سر دندان جوانان باشد. (تاج المصادر بیهقی ). تیز کردن سر دندان را، چنانکه دندان جوانان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیز کردن دندان را. (آنندراج ). تیز کردن اطراف دندان . (المنجد). قرار دادن اُ...