کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغذیه با شیر مادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تغذیة
لغتنامه دهخدا
تغذیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورش دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن شتر کم...
-
تغذیه دادن
لغتنامه دهخدا
تغذیه دادن .[ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) غذا دادن . (ناظم الاطباء).
-
تغذیه کردن
لغتنامه دهخدا
تغذیه کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غذا خوردن و پرورش دادن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بی شیری
لغتنامه دهخدا
بی شیری . (حامص مرکب ) شیر نداشتن . فاقد شیر بودن (مادر). || شیر برای تغذیه نداشتن (کودک ).
-
معاجاة
لغتنامه دهخدا
معاجاة. [ م ُ ] (ع مص ) بازداشتن و درنگ نمودن مادر شیر را از بچه به اغذیه ٔ دیگر یا به شیر دیگری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیر دادن مادر کودک را با شیر دیگری و یا منع کردن کودک را از شیر و او را طعام دیگر دادن . (از اقرب الموارد).
-
بی شیر
لغتنامه دهخدا
بی شیر. (ص مرکب ) (از: بی + شیر) فاقد شیر. که شیر ندارد. که شیر او خشک شده باشد (مادر): ناقه ٔ صلده ؛ شتر ماده ٔ بی شیر. (منتهی الارب ). || که بدون شیر مانده باشد (کودک در غیاب مادر): اعامه ؛ بی شیر شدن . رجوع به شیر شود.
-
ملسد
لغتنامه دهخدا
ملسد. [ م ِ س َ ] (ع ص ) فصیل ملسد؛ شترکره ٔ بسیار مکنده شیر مادر را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کره شتری که شیر مادر را بسیار مکد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شیر دادن
لغتنامه دهخدا
شیر دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) شیر خورانیدن به بچه . شیر خورانیدن مادر یا دایه با پستان یا پستانک بچه را. ارضاع . رضاع . (یادداشت مؤلف ). املاج . لبان . (منتهی الارب ). تمهیق . (دهار)(تاج المصادر بیهقی ). ارضاع : ملح ؛ شیر دادن کسی را.(تاج المصادر بیه...
-
اعجاء
لغتنامه دهخدا
اعجاء. [ اِ ] (ع مص ) بدیر شیر دادن مادر بچه را، یا شیر دادن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
رغل
لغتنامه دهخدا
رغل . [ رَ ] (ع مص ) مکیدن شیر مادر و یا خاص است به مکیدن بزغاله شیر مادر را بی آنکه وی را رها کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از منتهی الارب ). شیر خوردن بزغاله . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).
-
لسد
لغتنامه دهخدا
لسد. [ ل َس َ / ل َ ] (ع مص ) مکیدن بچه همه ٔ شیر مادر را. (منتهی الارب ). شیر مکیدن بچه . (منتخب اللغات ). شیر خوردن آهوبره از مادر. || لیسیدن انگبین . (تاج المصادر). لیسیدن عسل . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). || به زبان لیسیدن آوند. (منتهی الارب ...
-
سرف
لغتنامه دهخدا
سرف . [ س َ ](ع مص ) خوردن سرفه برگ درخت را. || پرورش بد کردن مادر بچه را با فزونی شیر. (منتهی الارب ).
-
شیرمال
لغتنامه دهخدا
شیرمال . (ن مف مرکب ) شیرمالیده . مالیده با شیر. مخمر با شیر. با شیر سرشته . || (اِمرکب ) یک قسم نانی که با شیر پزند. (ناظم الاطباء). قسمی نان که با شیر خمیر کنند. نان ستبر و کوچک که بجای آب خمیر آنرا با شیر بسرشند. (یادداشت مؤلف ).
-
رغث
لغتنامه دهخدا
رغث . [ رَ ] (ع مص ) مکیدن بچه شیر مادر را.(ناظم الاطباء). شیر خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). بر مکیدن بزغاله شیر مادر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شیر دادن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || رُغِث َ رغثاً؛ دردناک رگ پستان گردید....