کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعظیم داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعظیم داشتن
لغتنامه دهخدا
تعظیم داشتن .[ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) بزرگداشت . عزیز و گرامی داشتن .تکریم کردن . احترام کردن . محترم داشتن : دون تر از مرد دون کسی بمدارگرچه دارند هر کسش تعظیم .ابوحنیفه ٔ اسکافی (از بیهقی چ ادیب ص 388).
-
واژههای مشابه
-
حرف تعظیم
لغتنامه دهخدا
حرف تعظیم . [ ح َ ف ِت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف تعجب . شمس قیس در عنوان حرف تعظیم و تعجب گوید: الفی است که در اواخر بعضی نعوت فایده ٔ تعظیم و تعجب دهد، چنانکه پاکا آفریدگارا، بسا مال که فلان دارد. و چنانکه شاعر گوید:اگر شاه غازی نکردی هنرور ا...
-
جستوجو در متن
-
ارجاب
لغتنامه دهخدا
ارجاب . [ اِ ] (ع مص ) بزرگ داشتن . تعظیم کردن .
-
کرامیدن
لغتنامه دهخدا
کرامیدن . [ ک ِ دَ ] (مص ) تعظیم و تکریم کردن . عزیز داشتن . (ناظم الاطباء).
-
روایی داشتن
لغتنامه دهخدا
روایی داشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رواج داشتن . گرمی و رونق داشتن . رایج بودن : اکنون که ز هیچ سو نداردبازار هنروران روایی . کمال الدین اسماعیل . || شایستگی و سزاواری داشتن . قرب ومنزلت داشتن . مورد ستایش و محبت بودن . مورد تعظیم وتکریم قرار گرفتن :...
-
کرامی کردن
لغتنامه دهخدا
کرامی کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احترام نمودن . تعظیم کردن . عزیز داشتن . (ناظم الاطباء): اکرام ؛ کرامی کردن . مکرم ؛ کرامی کردن . (منتهی الارب ).
-
مرجوب
لغتنامه دهخدا
مرجوب . [ م َ ] (ع ص ) معظم . بزرگ داشته . (منتهی الارب ). نعت مفعولی است از رجب و رجوب به معنی تعظیم و بزرگ داشتن . رجوع به رجب و رجوب شود.
-
جای در دیده دادن
لغتنامه دهخدا
جای در دیده دادن . [دَ دی دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) کمال تعظیم و توقیر کردن . (از بهار عجم ). عشق بسیار به آنکس داشتن . (ناظم الاطباء). نهایت مرغوب و پسندیده داشتن : در دیده جا بمردم هموار میدهندچون رشته صاف شد نگه (؟) چشم سوزنست .ناصر علی (از بهار عجم...
-
بزرگ شمردن
لغتنامه دهخدا
بزرگ شمردن . [ ب ُزُ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم . استعظام .(یادداشت بخط دهخدا). بزرگ داشتن . احترام گذاشتن .
-
معزز
لغتنامه دهخدا
معزز. [ م ُ ع َزْ زَ ] (ع ص ) توانا کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعزیز شود. || ارجمند گردانیده شده .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). گرامی . عزیز داشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تعظی...
-
تکریم
لغتنامه دهخدا
تکریم . [ ت َ ] (ع مص ) بسیارآب گردیدن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرامی داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نیک گرامی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تنزیه کردن از معایب . (منتهی الارب ) (آنند...
-
توقیر
لغتنامه دهخدا
توقیر. [ ت َ ] (ع مص ) به شکوه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوهمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تبجیل و تعظیم . (اقرب الموارد). احترام . بزرگداشت ...
-
بزرگ داشتن
لغتنامه دهخدا
بزرگ داشتن . [ ب ُ زُ ت َ ] (مص مرکب ) تعظیم . تفخیم . تجلیل . امجاد. تبجیل . تکریم . تجلیل کردن . اعزاز کردن . تعظیم کردن . احترام کردن . ادب کردن . توقیر.محترم شمردن . اعظام . تعزیز. اکبار. هشم . تهشیم . ترحیب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) ...