کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصدیق شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تصدیق کردن
لغتنامه دهخدا
تصدیق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقرار به راستی کردن . (ناظم الاطباء). راست شمردن . راستگوی شمردن . راست داشتن .راستگوی داشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به هر پیام که آورد کرده ام تصدیق به هرچه از تو رسیده است گفته ام صدّق . انوری .نرسد نامه ٔ س...
-
جستوجو در متن
-
مصدوق
لغتنامه دهخدا
مصدوق . [ م َ ] (ع ص ) تصدیق کرده شده و راست . (ناظم الاطباء). || راست گفته شده . سخن که به راستی گفته شده است . || موافق وعده بجا آورده شده .
-
مصوبة
لغتنامه دهخدا
مصوبة. [ م ُ ص َوْ وَ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مصوب . || مصوب . مصدق . تصویب شده . تصدیق شده : قوانین مصوبه ٔ مجلسین سنا و شورای ملی . و رجوع به مصوب شود.
-
ممضا
لغتنامه دهخدا
ممضا. [ م ُ ] (ع ص ) امضاشده و تصدیق شده و رقم شده . (ناظم الاطباء). ممضی . رجوع به ممضی شود.- ممضا داشتن ؛مورد موافقت و مصدق و قابل قبول تلقی کردن و پذیرفتن .
-
بازبین
لغتنامه دهخدا
بازبین . (نف مرکب ) وارسی کننده . بجای کنترلر اختیار شده و آن کسی است که کالا و جنسهای تجارتی را رسیدگی کرده برابری آنها را با بارنامه تصدیق مینماید. کسی که در راه آهنها و تماشاخانه ها بلیطهای فروخته شده را بازرسی مینماید تا هر کسی مطابق ارزش بلیط در...
-
معدل
لغتنامه دهخدا
معدل . [م ُ ع َدْ دَ ] (ع ص ) راست و درست کرده شده و برابر. (ناظم الاطباء). || عادل شمرده شده . آنکه عدالت و درستی وی مورد تصدیق باشد : چهار ماه روزگار باید و محضری به گوایی دویست معدل تا آن راست از تو قبول کنند. (قابوسنامه ). مردی سی و چهل اندر آمدن...
-
مصدق
لغتنامه دهخدا
مصدق . [ م ُ ص َدْ دَ ] (ع ص ) استوار. (یادداشت مؤلف ). محقق . تصدیق شده . به راستی گواهی شده : ور گواهی به چار حد جهان بگذراند مصدقش دانند. خاقانی .- سواد مصدق ؛ رونوشت مصدق . سواد و رونوشت به گواهی رسیده . (از یادداشت مؤلف ).- مصدق داشتن ؛ تصدی...
-
کنترلر
لغتنامه دهخدا
کنترلر. [ ک ُ رُ ل ُ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) فرهنگستان ایران «بازبین » را به جای این کلمه اختیار کرده است و آن کسی است که کالا و جنس های تجارتی را رسیدگی کرده برابری آنها را با بارنامه تصدیق می نماید. || کسی که در راه آهن و تماشاخانه ها بلیطهای فروخته ش...
-
مقبولات
لغتنامه دهخدا
مقبولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مقبولة. پذیرفته شده ها. که مورد قبول واقع شده باشند. || قضایایی هستند که به پیشوایان دین یا حکما و سایر بزرگان مورد اعتماد و ایمان مردم نسبت داده می شوند، مانند کلیه ٔ استدلالاتی که مبتنی بر احادیث و اخبار است . (مبان...
-
ابوالذهب
لغتنامه دهخدا
ابوالذهب . [ اَ بُذْ ذَ هََ ] (اِخ ) محمدبگ . یکی از امرای چرکسی مصر. در سال 1185 هَ . ق . علی بک او را به علت سوء رفتار عثمان پاشا با مردم غزه به شام فرستاد و او به دمشق شد و حاکم و مفتی بدانجا بگماشت و قصد عزل عثمان پاشا کرد لکن مردم بحمایت عثمان ب...
-
سوفسطایی
لغتنامه دهخدا
سوفسطایی . [ ف ِ ] (ص نسبی ،اِ) سوفسطائی . سوفسطاییان . استاد. دانشور زبردست . کسی که در امور زندگی هوشمند و زیرک است . خردمند. در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد جماعتی از اهل نظر در یونان پیدا شدند که جستجوی کشف حقیقت را ضروری نمیدانستند، بلکه آموزگاری...
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) در قاموس کتاب مقدس آرد: انجیل لوقا1: 5 کاهنی از فرقه ٔ ابیا و او پدر یحیی تعمیددهنده بود که حکایت او و زوجه اش با کمال وضوح مذکور است و ایشان هر دو پرهیزکار و نیکوکردار و درجمیع اوامر الهی ساعی بوده ، در پی آن جد و جهد ...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (سیدباقی بن عطوة الحسینی العلوی ) صاحب کشف الغمة روایت کند که : حکایت کرد بمن سیدباقی بن عطوة العلوی الحسینی ، که پدرم عطوة در یکی از اعضای خود مرضی داشت و او بر مذهب زیدیه بود و میگفت که من تصدیق اقوال شما نمی نمایم تا وقتی که بیاید صا...
-
صح
لغتنامه دهخدا
صح . [ ص َ / ص َح ْ ح َ ] (ع اِ) علامتی است نمودن صحت را، شاید مخفف صَح ّ و یا صحیح : در میان صالحان یک اصلحی است بر سر توقیعش از سلطان صحی است . مولوی .صح بفتح صاد و حاء مشدد که بمعنی امضاء و تصدیق استعمال میشود چنانکه گویند: «فلانکس بمعامله ٔ مزبور...