کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصاریف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصاریف
لغتنامه دهخدا
تصاریف . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تصریف . احکام و اوامر خودسرانه . (ناظم الاطباء). || تبدیلات و انقلابات و حوادث زمانه . (ناظم الاطباء). گردانیدنها و گذشتن ها و برگشتن ها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تصاریف دهر؛ نوائب آن . حدثان آن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :...
-
جستوجو در متن
-
ذوغیر
لغتنامه دهخدا
ذوغیر. [ ی َ ] (ع ص مرکب ) الدهر ذوغیر؛ زمانه خداوند تصاریف و آسانیها و دشخواریها و خوبیها و زشتی ها و پستیها و بلندیهاست .
-
رو وارو
لغتنامه دهخدا
رو وارو. (اِ مرکب ) از قبیل تقابل است . مواجهه . تصاریف : دنیا یا روزگار هزار رو وارو دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
علی مرورالایام
لغتنامه دهخدا
علی مرورالایام . [ ع َ لا م ُ رِل ْ اَی ْ یا ] (ع ق مرکب ) بر گذشت روزها. به مرور ایام . روزبه روز. به گذشت روزگار. به تصاریف ایام . با گذشت روزگاران : امداد اقبال و دولت و اعداد پیروزی و نصرت علی مرورالایام متواتر میشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 427).
-
تغاییر
لغتنامه دهخدا
تغاییر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تغییر : هر کس که بر تصاریف ایام و تغاییر ازمان صبرکند بسی گردنکشان را اسیر مقود مذلت و مهانت بیند وبسیار اسیران را در کنف امن و راحت یابد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 430). رجوع به تغییر شود.
-
طوارق
لغتنامه دهخدا
طوارق . [ طَ رِ] (ع اِ) ج ِ طارقه . (منتهی الارب ). حادثه های سوء بشب . بلاها که بشب رسد : از طوارق ایام و حوادث روزگار مصون و محروس مانده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 410). حواشی ممالک از سوابق خلل و طوارق زیغ و زلل پاک کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 365). ا...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غیرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از معانی آن دیه است ، چنانکه گویند: ان لم تقبلوا الغیر جدعنا انوفکم ؛ یعنی اگر دیه ها را نپذیرید بینی های شما را قطع میکنیم . و گفته اند غِیَر مفرد است و جمع آن اَغیار است . (از اقرب ا...
-
چاردندانه شدن
لغتنامه دهخدا
چاردندانه شدن . [ دَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چاردندانه شدن اشتر. بسن خاصی رسیدن شتر و آن سالی است که شتر دندان رباعیه را افکند، و آن سال هفتم از عمر شتر است .- امثال :اشتر که چاردندانه شود از آوای درای نترسد . (تذکرة الاولیای عطار). و این مثل ...
-
دعایم
لغتنامه دهخدا
دعایم . [ دَ ی ِ ] (ع اِ) دعائم . ج ِ دعام و دعامة. رجوع به دعائم و دعام و دعامة شود. || ستونها. پایه ها. چوب بستها. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء) : ملکی که دعایم آن بدست تصاریف ایام منهدم شد... به سعی باطل و جهدبی حاصل منتعش نگردد. (ترجمه ٔ ...
-
حرف اصلی
لغتنامه دهخدا
حرف اصلی . [ ح َ ف ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح دستور زبان عرب ، حرفی که در همه ٔ تصاریف یک کلمه باقی بماند چون حرفهای «ک . ت . ب » در کتب . در برابر حرف زائد که در برخی صیغه ها هست و در برخی حذف شود. و در موقع تعلیم گویند: هرگاه کلمه را ...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالعزیزبن فتوح بن ابراهیم تغلبی موصلی دمشقی شافعی ، ملقّب به تاج الدین و مشهور به ابن دریهم (712 -762 هَ . ق .). او راست : 1 - الانصاف بالدلیل فی اوصاف النیل . 2 - تصاریف الدهر فی تعاریف الاجر. 3 - التصریف وحلة التعر...
-
مصابرت
لغتنامه دهخدا
مصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .- مصابرت نمودن ؛ صبر کردن . شکیبایی نشان دادن ...
-
طواعیة
لغتنامه دهخدا
طواعیة. [ طَ ی َ ] (ع اِمص ) طاعت و بندگی . گویند: فلان ٌ حسن الطواعیة لک ؛ ای حسن الطاعة. (منتهی الارب ). فرمانبرداری . (دهار) : و دیار آن را از جور و ظلم ظلمه ٔ ختائی مصفی چه از طواعیت ِ طواغیت پرستان ملول گشته بودند. (جهانگشای جوینی ). در اظهار ای...
-
حدثان
لغتنامه دهخدا
حدثان . [ ح ِ ] (ع اِ) اول کار و آغاز آن . (منتهی الارب ). حدثان چیزی ؛ اول آن . ابتدای آن . (اقرب الموارد): لولا حدثان قومک بالکفر لهدمت الکعبة (حدیث عائشه ). (منتهی الارب ). یقال : افعل ذلک الأمر بحدثان ذلک ؛ ای بأوله . (مهذب الاسماء). || حدثان ا...