کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصادف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصادف
لغتنامه دهخدا
تصادف . [ ت َ دُ ] (ع مص ) مقابل و روبرو شدن بدون قصد. (فرهنگ نظام ). بازخوردن . برخوردن . برخورد. (یادداشت مرحوم دهخدا). تقابل . (اقرب الموارد). || (اِمص ) سانحه . حادثه . ج ، تصادفات . || در تداول امروز مرگ یا جراحت ناشی از واژگون شدن یا بهم خوردن ...
-
جستوجو در متن
-
اﷲبختی
لغتنامه دهخدا
اﷲبختی . [ اَل ْ لاه ب َ ] (ق مرکب ) اَلاّبختی . در تداول فارسی زبانان بمعنی تصادفی . برحسب اتفاق و تصادف .
-
شانسی
لغتنامه دهخدا
شانسی . (ص نسبی ، ق ) از روی بخت و اقبال . تصادفاً. اتفاقاً: شانسی حرفش درست آمد، برحسب تصادف درست آمد.
-
برخورد کردن
لغتنامه دهخدا
برخورد کردن . [ ب َ خوَر / خُرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تصادف کردن . ملاقات کردن . رجوع به برخورد و برخوردن شود.
-
علی الاتفاق
لغتنامه دهخدا
علی الاتفاق . [ ع َ لَل ْ اِت ْ ت ِ ] (ع ق مرکب ) اتفاقاً. تصادفاً. بطور اتفاقی . اتفاق را. از اتفاق . برحسب تصادف . || متفقاً. متحداً.
-
متصادف
لغتنامه دهخدا
متصادف . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص )دوچار و روبرو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- متصادف شدن ؛ با هم دوچار شدن و روبرو شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تصادف شود.
-
تأمین عبور و مرور
لغتنامه دهخدا
تأمین عبور و مرور. [ ت َءْ ن ِ ع ُ رُ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منظم ساختن وسایل نقلیه و خط سیر آنها بمنظور جلوگیری از تصادف .
-
بایزید
لغتنامه دهخدا
بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) (... الاصغر) طیفور پسر عیسی پسر آدم پسر عیسی بن علی بسطامی است ، و این همه تصادف جای عجب است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ابویزید و روضات الجنات چ طهران ص 338 شود.
-
حرام لقمه
لغتنامه دهخدا
حرام لقمه . [ ح َ ل ُ م َ / م ِ ] (ص مرکب )آنکه مال حرام خورد. آنکه لقمه ٔ شبهه میخورد. || آنکه از لقمه ٔ حرام شبهه ناک بوجود آمده باشد. دشنام گونه ای است بمزاح . گربز. و درست این کلمه به معنی اصطلاحی «بغیض » عرب است . عباسه بار نخست که با جعفر تنها ...
-
لاتاری
لغتنامه دهخدا
لاتاری . (فرانسوی ، اِ) نوعی بخت آزمائی و قرعه کشی است به اشکال مختلف و با ادوات و اسبابهای گوناگون که در آن شماره هائی را بین حضار تقسیم کنند و سپس شماره ای را برحسب اتفاق و تصادف بیرون کشند و آن با هر یک از نمرات توزیع شده ٔ قبلی که موافق افتد دارن...
-
مصادف
لغتنامه دهخدا
مصادف . [ م ُ دِ ] (ع ص ) آنکه می یابد کسی را و ملاقات می کند. (ناظم الاطباء). یابنده و بیننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). روبروشونده . برخوردکننده . راست آینده با کسی در راهی .- مصادف شدن ؛ دیدار کردن . به هم رسیدن . برخورد کردن . روبرو شدن . با ه...
-
برخورد
لغتنامه دهخدا
برخورد. [ ب َ خوَر / خُرْ ] (مص مرخم ) برخوردن . ملاقات . تصادم . ملاقی شدن . (از غیاث ).- بد برخورد ؛ ترشرو و متکبر و خشن بهنگام دیدار.- برخورد خوبی نکردن ؛ نیک تلقی نکردن و به ترشروئی و سردی دیدار کردن .- خوش برخورد؛ گشاده رو و مؤدب بهنگام ملاقات...
-
پیتیاس
لغتنامه دهخدا
پیتیاس . (اِخ ) یکی از منجمان و سیاحان قدیم در قرن چهارم قبل از میلاد که در شهر مارسلیا میزیسته است . هموطنانش وی را مأمور بسیاحت جهان شمالی کردند. وی پس از دور زدن اسپانیول وارد دریای مانش گردید و تا جزیره ٔ توله رفت . تواریخ قدیمه سیاحت دیگری نیز ...
-
تصادم
لغتنامه دهخدا
تصادم . [ ت َ دُ ] (ع مص ) بهم واکوفتن . (زوزنی ). برهم زدن و با هم کوفتن و انبوهی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهم واکوفته شدن . (مجمل اللغة). بهم واکوفتن . و گاهی مراد از آن انبوه باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خود را بیکدیگر زدن سواران ...