کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسلیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسلیة
لغتنامه دهخدا
تسلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ل و») اندوه ببردن و سلوت فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ). سلوة دادن و سلوة فرمودن . (زوزنی ). خرسندی و بی پژمانی دادن . (منتهی الارب ). چون واوی باشد خرسندی و بی پژمانی دادن . (ناظم الاطباء). دور کردن اندوه از کسی . (...
-
واژههای مشابه
-
تسلیه بخش
لغتنامه دهخدا
تسلیه بخش . [ ت َ ی ِب َ ] (نف مرکب ) هر چیز که موجب تسکین و تسلی گردد. (ناظم الاطباء). آرام کننده . تسکین دهنده ٔ درد و غم . آرامش دهنده . و رجوع به تسلیت و تسلی و تسلیة شود.
-
واژههای همآوا
-
تسلیت
لغتنامه دهخدا
تسلیت . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تسلیة. اندوه وابردن . (مجمل اللغة). مأخوذ از تازی ، پند و نصیحتی که در بیرون کردن غم و اندوه از دل کسی گویند، ویژه چون آن کس مصیبت زده باشد. دلاسایی و خاطرنوازی و آسایش . (ناظم الاطباء). دلداری . اندوه بردن . غم زدایی . و...
-
تسلیط
لغتنامه دهخدا
تسلیط. [ ت َ ] (ع مص ) برگماشتن . (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). برگماشتن کسی را بر کسی . (آنندراج ). || چیره گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || روان کردن حکم و قدرت را. (منتهی الارب ) (نا...
-
تصلیط
لغتنامه دهخدا
تصلیط. [ ت َ ] (ع مص ) برگماشتن . لغتی است در تسلیط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تصلیة
لغتنامه دهخدا
تصلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ص ل و») دوم آمدن اسب در سبق . (تاج المصادر بیهقی ). دوم اسب رهان گردیدن یعنی تالی شدن سابق را. || راندن خر ماده را و درآوردن بر راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نماز کردن . (تاج المصادر بیهقی )...
-
جستوجو در متن
-
تسلیت
لغتنامه دهخدا
تسلیت . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تسلیة. اندوه وابردن . (مجمل اللغة). مأخوذ از تازی ، پند و نصیحتی که در بیرون کردن غم و اندوه از دل کسی گویند، ویژه چون آن کس مصیبت زده باشد. دلاسایی و خاطرنوازی و آسایش . (ناظم الاطباء). دلداری . اندوه بردن . غم زدایی . و...
-
غبغوب
لغتنامه دهخدا
غبغوب . [ ] (اِخ ) در بیروت چشم پزشک بوده است . او راست : کتاب تسلیة العیلةچ بیروت 1844 م . (معجم المطبوعات چ مصر 1912 م .).
-
تسلیت کردن
لغتنامه دهخدا
تسلیت کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرام کردن و غم و اندوه از دل کسی بیرون نمودن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسلیت و تسلی و تسلیة شود.
-
علی قدسی
لغتنامه دهخدا
علی قدسی . [ ع َ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) (علامه ...) ابن ایوب قدسی شافعی . ملقب به علاءالدین . او راست : اللباب فی تسلیة المصاب . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 2 ص 1542).
-
بتلونی
لغتنامه دهخدا
بتلونی . [ ] (اِخ ) شاکر بتلونی حاصبانی ، ساکن بیروت . او راست : تسلیة الخواطر فی منتخبات الملح و النوادر. دلیل الهائم فی صناعة الناثر و الناظم . نفخ الازهار فی منتخبات الاشعار. (از معجم المطبوعات ).
-
توطین
لغتنامه دهخدا
توطین . [ ت َ ] (ع مص ) جای باش ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وطن گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).وطن کردن . (زوزنی ). محلی را برای سکونت و اقامت اختیار کردن . (از اقرب الموارد). || دل بر چیزی بنهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ...