کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترحیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترحیب
لغتنامه دهخدا
ترحیب . [ ت َ ] (ع مص )مرحبا گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ).مرحبا گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) : ... دید بنواخت و تقریب و ترحیب ارزانی داشت . (سندبادنامه ص 298). اگر این عزیمت بنفاذ رسانی ... ...
-
واژههای مشابه
-
ترحیب کردن
لغتنامه دهخدا
ترحیب کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمدگویی کردن . گرم پرسیدن . برخورد خوش کردن : چون مرا بدید حالی از اسب پیاده شد و ترحیبی کرد و اهتزازی تمام بمشاهده ٔ من اظهار نمود. (جهانگشای جوینی ). و بتخصیص سلطان عثمان را ترحیب بسیار کرد. (جهانگشای جوین...
-
ترحیب نمودن
لغتنامه دهخدا
ترحیب نمودن . [ ت َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) گرم پرسیدن . برخورد خوش نمودن : دمنه بدید که شیر در تقریب گاو... ترحیب می نماید. (کلیله ودمنه ). شتر به ترحیبی تمام نمود. (کلیله و دمنه ).
-
واژههای همآوا
-
ترهیب
لغتنامه دهخدا
ترهیب . [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بد حال شدن ناقه از رفتن بعد از آن بحال آمدن آن از خوردن علف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مرحبة
لغتنامه دهخدا
مرحبة. [ م َ ح َ ب َ ] (ع مص ) ترحیب . مرحبا گفتن . (از اقرب الموارد). ترحاب . (یادداشت مؤلف ). تهنیت گفتن . (ناظم الاطباء). رجوع به مرحبا و ترحیب شود.
-
متوقع
لغتنامه دهخدا
متوقع. [ م ُ ت َ وَق ْ ق َ ] (ع ص )آرزو شده . امید داشته شده . مورد انتظار. مورد چشم داشت . منظور : در مسهل نادادن مرگ متوقع بود و در مسهل دادن مرگ و زندگانی هر دو متوقع بود. مسهل دادن اولیتر دیدم . (چهارمقاله ٔ نظامی ص 13). و متوقعات ایشان از حضرت ب...
-
مرحی
لغتنامه دهخدا
مرحی . [ م َ حا ] (ع اِ) میدان جنگ . (ناظم الاطباء). معظم الحرب . (اقرب الموارد). موضعی که در آن آسیاب جنگ به گردش درآید. (از متن اللغة). || (ص ) تیرانداز. مَرحیّا. (ناظم الاطباء). مرد تیرانداز. (منتهی الارب ). || (صوت ) کلمه ٔ ترحیب . (متن اللغة). ک...
-
بزرگ داشتن
لغتنامه دهخدا
بزرگ داشتن . [ ب ُ زُ ت َ ] (مص مرکب ) تعظیم . تفخیم . تجلیل . امجاد. تبجیل . تکریم . تجلیل کردن . اعزاز کردن . تعظیم کردن . احترام کردن . ادب کردن . توقیر.محترم شمردن . اعظام . تعزیز. اکبار. هشم . تهشیم . ترحیب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) ...
-
تقریب
لغتنامه دهخدا
تقریب . [ ت َ] (ع مص ) نزدیک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزدیک گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). نزدیک گردانیدن بخدا : الانام القادر باﷲ... بما قدمه من اف...
-
تقدیر کردن
لغتنامه دهخدا
تقدیر کردن . [ ت َک َ دَ ] (مص مرکب ) مقدر گردانیدن : ایزد عز ذکره ... تقدیر کرده است که ملک را انتقال می افتد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91). وی خود پیر شده است و ضعیف گشته و نالان ، و عمرش سرآمده و من زندگانی وی خواهم تا خدای عزوجل چه تقدیر کرده است . ...
-
تفخیم
لغتنامه دهخدا
تفخیم . [ ت َ ] (ع مص ) بزرگ گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بزرگ کردن . (غیاث اللغات ). بزرگ داشتن و بزرگ قدر گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) : و ...
-
مرحبا
لغتنامه دهخدا
مرحبا. [ م َ ح َ ] (ع صوت ) کلمه ٔ ترحیب است . مرحبا و اهلا و سهلا. (از متن اللغة). این لفظ در عرب برای تعظیم مهمان گویند. (از غیاث اللغات ). خوش آمدی ! خیر مقدم ! بفرما! : چه گویمش گویمش چون بگذردالا یا نسیم الصبا مرحبا. غضائری .چون به حب آل زهرا رو...