کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجمان الاسرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترجمان الاسرار
لغتنامه دهخدا
ترجمان الاسرار. [ ت َ ج ُ نُل ْ اَ ] (اِخ ) لقب حافظ، خواجه شمس الدین محمد شیرازی شاعر معروف ایران . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به حافظ شیرازی شود.
-
واژههای مشابه
-
ترجمان تونسی
لغتنامه دهخدا
ترجمان تونسی . [ ت َ ج ُ ن ِ ن ِ / ن ُ ] (اِخ ) صاحب معجم المطبوعات آرد: المیورقی (عبداﷲبن عبداﷲ) از فضلای قرن هفتم هجری است . او راست تحفة الاریب فی الرد علی اهل الصلیب ... و صاحب اسماء المؤلفین آرد: وی نصرانی بود و سپس اسلام آورد و بسال 823 هَ . ق...
-
ترجمان دادن
لغتنامه دهخدا
ترجمان دادن . [ ت َ ج ُ دَ ] (مص مرکب ) تاوان دادن : گفتمش افراسیاب تیغ و گشتم منفعل خواندمش نوشیروان عدل و دادم ترجمان .ظهوری (از آنندراج ).
-
ترجمان داشتن
لغتنامه دهخدا
ترجمان داشتن . [ ت َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) تاوان داشتن : کار بر قانون ساقی کن در ایام بهارترجمان داری ، نهی گر بر زمین پیمانه را.سلیم (از آنندراج ).
-
ترجمان شدن
لغتنامه دهخدا
ترجمان شدن . [ ت َ ج ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقرر شدن . مفسر شدن . شارح شدن . بیان کننده شدن : جهان چو مادر گنگ است خلق را و تو بازبپند و حکمت از این گنگ ترجمان شده ای .ناصرخسرو.
-
ترجمان کشیدن
لغتنامه دهخدا
ترجمان کشیدن . [ ت َ ج ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تاوان کشیدن : عشقم دلیر ساخته در شکوه اینچنین لطف تو هم مگر بکشد ترجمان من .ظهوری (از آنندراج ).
-
ترجمان گرفتن
لغتنامه دهخدا
ترجمان گرفتن . [ ت َ ج ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تاوان گرفتن : بر مسندش اگر نفشاند گل نشاطگیرد صبا ز بلبل تصویر ترجمان .ملا طغرا (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
انفطار
لغتنامه دهخدا
انفطار. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) شکافته شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ). پاره پاره شدن . (غیاث اللغات ) : اذا السماء انفطرت . (قرآن 1/82)؛ آنگاه که آسمان بشکافد و پاره گردد. (کشف الاسرار ج 10 ص 403...
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب ِ ] (ع ص ) نو بیرون آمده نه بر مثالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوآورد. (مهذب الاسماء). نو. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). چیز نو و شگفت . بدیع. بدیعه . (یادداشت مؤلف ). نو بیرون آمده . نوآمده . پیشین : قل م...
-
الهاء
لغتنامه دهخدا
الهاء. [ اِ ] (ع مص ) مشغول کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه تهذیب عادل ). مشغول کردن بازی کسی را از چیزی : اَلْهاه ُ اللعب عن کذا؛ شغله . (از اقرب الموارد). مشغول داشتن . (کشف الاسرار ج 10 ص 596). بازی کنانیدن و مشغول کردن . (منتهی الارب )....
-
بدار
لغتنامه دهخدا
بدار. [ ب ِ ] (ع مص ) پیشی گرفتن و شتافتن . (ترجمان القرآن جرجانی ). تبادر. مبادرت . پیشدستی کردن . (یادداشت مؤلف ): و لاتأکلوها اسرافاً و بِداراً ان یکبروا. (قرآن 6/4)؛ و آنرامخورید بگزاف شتافتن و پیشی کردن بر بلوغ و بر بزرگ شدن ایشان . (کشف الاسر...
-
کبیره
لغتنامه دهخدا
کبیره . [ ک َ رَ ] (ع ص ، اِ) کبیرة.گناه بزرگ و مقابلش صغیرة است . (از اقرب الموارد). خطای عظیم . گناه و اثم . (ناظم الاطباء). ج ، کبیرات و کبائر. (اقرب الموارد) : چون یکی از دنیا برفتی از یاران وی بر کبیره ما گواهی می دادیم که وی از اهل آتش است . (ک...
-
غیابة
لغتنامه دهخدا
غیابة. [ غ َ ب َ ] (ع اِ) تک چاه و وادی . (منتهی الارب ). کنج چاه . (تفسیر کشف الاسرار ج 5 ص 14). تاریکی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ) (مهذب الاسماء). ج ، غیابات . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). عمق و تک چاه و غیره . (آنندراج ) (غیاث اللغات )...