کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تراجع
لغتنامه دهخدا
تراجع. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) بهم بازگشتن . (زوزنی ). با یکدیگر واپس آمدن . (دهار). بیکدیگر بازگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سپسایگی بازگشتن و از همدیگر بازستدن هر دو خلیط تا آنچه عامل گرفته است میان هر دو برابر گردد. (منتهی الارب ) (ناظم ا...
-
جستوجو در متن
-
تخاطب
لغتنامه دهخدا
تخاطب . [ ت َ طُ ] (ع مص )با یکدیگر در روی سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). تکالم و تراجع کلام . (قطر المحیط).
-
متراجع
لغتنامه دهخدا
متراجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) سپس پایگی بازگردنده . (آنندراج ). بازگشته و برگردنده . (ناظم الاطباء) : آن فر و اقبال اپرویز و پارسیان نقصان گرفت و متراجع گشت . (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ کمبریج ص 104). و رجوع به تراجع شود.
-
سپسایگی
لغتنامه دهخدا
سپسایگی . [ س ِ پ َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) رجعت و بازگشت و حرکت قهقری . (ناظم الاطباء). این کلمه با فعل رفتن ، برگشتن ، برگردیدن ، برگرداندن ، بازگشتن آید: ارجاع ؛ دست سپسایگی دراز کردن بگرفتن چیزی . اقعناس ؛ سپسایگی بازگشتن . میاط؛ سپسایگی بازگشتن...
-
رتبیل
لغتنامه دهخدا
رتبیل . [ رَ ] (اِخ ) زنبیل . ژنده پیل . جوالیقی در المعرب گوید: ملک سجستان است . فرزدق گوید: و تراجع الطرداءُ اذو ثقوا بالامن من رتبیل و الشحر (الشحر ساحل مهرة بالیمن و رتبیل ملک سجستان ). (المعرب جوالیقی چ مصر ص 163). در المعرب جوالیقی چ مصر این کل...
-
تقادع
لغتنامه دهخدا
تقادع . [ ت َ دُ ] (ع مص ) در پی یکدیگر شتافتن در چیزی و جوق جوق درافتادن ، گویی هریکی پیشی میجوید بر صاحب خود. || همدیگر را بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تدافع و تکافؤ قوم . (از اقرب الموارد). || پیاپی مردن قوم . || نیزه زدن ...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) (ملک ...) نام برادر ملک حسین از امرای کرت . میرخواند آرد: بعد از معاودت امیر قزغن ، کار ملک حسین روی به تراجع نهاد... و امراء غور بر او استیلا یافته ،...کار بجایی رسید که بعضی از آن طایفه اتفاق کردند که ملک حسین را گرفته برادرش ب...
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عوف معاصر کثیر شاعر. احمدبن سلیمان طوسی گفت حدیث کرد ما رازبیربن بکار و گفت حدیث کرد مرا عثمان بن عبدالرحمان و گفت : در مجلس پدر تو ابوبکربن عبداﷲبن مصعب حاضر شدم و عبدالعزیزبن عمران الزهری آنجا بود و این عبدالعزیز شعر...
-
رکود
لغتنامه دهخدا
رکود. [ رُ ] (ع مص ) راست ایستادن ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از اقرب الموارد). ایستادن ترازو. (تاج المصادربیهقی ) (از المصادرزوزنی ). || آرمیدن و برجای بودن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادن . آسودن . (فرهنگ فارسی معین ). آرمید...
-
باهم
لغتنامه دهخدا
باهم . [ هََ ] (ق مرکب ) همراه . معاً. به معیت . به اتفاق . به اتحاد. با یکدیگر. (ناظم الاطباء). بهم . متفقاً. متحداً. جفت . یکجا : خوبان چو بهم گرمی بازار فروشندباهم بنشینند و خریدار فروشند. عرفی .الفة؛ باهم آمیختن . ممزوج ؛ باهم آمیخته . لم ؛ باهم ...
-
بازگردیدن
لغتنامه دهخدا
بازگردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازگشتن . برگردیدن . مراجعت . رجعت کردن . تراجع. بازآمدن . معاودت . (منتهی الارب ). بعقب برگشتن . از باز بمعنی عقب و گردیدن . (شعوری ) : نگهدار گفتا تو پشت سپاه گر از ما کسی بازگردد ز راه . فردوسی .به پیر...
-
بازگشتن
لغتنامه دهخدا
بازگشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) رجعت . (منتهی الارب ). مراجعت . برگشتن . (ناظم الاطباء). اِیاب . بازگردیدن . رجوع . عود. برگردیدن . معاودت نمودن . (آنندراج ). ارتجاع . تراجع. انتکاث . اعتکار. انسیاب . رَجع. رُجعی ̍. (منتهی الارب ). صُدور. حَور. مَعا...
-
تیره
لغتنامه دهخدا
تیره . [ رَ / رِ ] (ص ) تاریک و سیاه فام . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تاریک . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ). تار و مظلم . (ناظم الاطباء). تار. تاریک . مظلم . ظلمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ایرانی باستان «تثریه - کا» از ا...
-
نهادن
لغتنامه دهخدا
نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ](مص ) گذاشتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی را در جائی گذاشتن . (فرهنگ فارسی معین ). قرار دادن . (ناظم الاطباء). هشتن : لادرا بر بنای محکم نه که نگهدار لاد بن لاد است . فرالاوی .چون سپرم نه میان بزم و نوروزدر مه بهمن بیار و...