کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدمری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تدمری
لغتنامه دهخدا
تدمری . [ ت َ م ُ ] (اِخ ) منسوباً، نام اسب بنی ثعلبةبن سعد است . (منتهی الارب ). اسبی است . (اقرب الموارد).
-
تدمری
لغتنامه دهخدا
تدمری . [ ت َ م ُ ] (ص نسبی ) منسوبست به تدمر که شهریست در طرف بری شام . (انساب سمعانی ). رجوع به تدمر شود.
-
تدمری
لغتنامه دهخدا
تدمری . [ ت َ م ُ ری ی ] (ع ص ) مرد ناکس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لئیم . (المنجد) (اقرب الموارد). || یربوع تدمری ؛ کلاکموش خرد و کوتاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ما بالدّار تدمری ، و یضم ؛ نیست...
-
واژههای مشابه
-
تدمری زاده
لغتنامه دهخدا
تدمری زاده . [ ت َ م ُ دَ ] (اِخ ) محمد درویش (نقیب الاشراف بلاد روم ). از علمای قرن چهاردهم هجری است . او راست : الاسعاف لنقیب السادة الاشراف (رساله ای در نحو) که بسال 1299 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت و بسال 1312 هَ . ق . در مطبعه ٔ علمیه به طب...
-
جستوجو در متن
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عبدالجلیل تدمری . رجوع به احمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل تدمری مکنی به ابوالعباس . او راست : توطئة فی النحو و شرح ابیات جمل زجاجی و شرحی بر فصیح فی اللغة ثعلب . وفات به سال 555 هَ . ق .
-
خر کوچک
لغتنامه دهخدا
خر کوچک . [ خ َ رِ چ َ / چ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خر ریز. خری که جثه اش کوچکتر از سایر خران است . مقابل خر بزرگ . تدمری . دوبل .