کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تداول یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شیر شدن
لغتنامه دهخدا
شیر شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، جسور شدن . جرأت یافتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
گیر آوردن
لغتنامه دهخدا
گیر آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) به گیر آوردن . در تداول عامه ، به دست آوردن . یافتن . دسترس یافتن . دست یافتن . پیدا کردن : خَبَش ؛ جمع کردن و به گیر آوردن از اینجا و آنجا. (منتهی الارب ).- امثال : مگر جهود گیر آورده اید ؟ بر جهود دست یافته اید؟||...
-
صورت پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
صورت پذیرفتن . [ رَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول کردن صورت . || در تداول عوام ، انجام یافتن . واقع شدن .
-
گیر پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
گیر پیدا کردن . [ پ َ / پ ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) گیر پیدا کردن کاری در تداول عامه ؛ متوقف شدن آن عمل و کار است در سیر و انجام یافتن آن . (از یادداشت به خط مؤلف ). به مانع برخوردن کار.
-
یخیدن
لغتنامه دهخدا
یخیدن . [ ی َ دَ ] (مص جعلی ) مصدر منحوت از یخ . در تداول عامه به مزاح ، بسیار سرد شدن . سخت سرما یافتن . یخ زدن . یخ کردن : توی سرما یخیدم . دستم یخید. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخ کردن شود.
-
قهر کردن
لغتنامه دهخدا
قهر کردن . [ ق َک َ دَ ] (مص مرکب ) خشم کردن . || تغیر نمودن . (ناظم الاطباء). || در تداول فارسی ، قهر کردن با کسی یا از کسی ؛ از تکلم با او یا دیدار اوکراهت داشتن . ضد آشتی کردن . || غلبه کردن و ظفر یافتن . چیره شدن . || تعدی و ظلم و جور کردن . || م...
-
الدق
لغتنامه دهخدا
الدق . [ اُ دُ ] (ترکی ، اِمص ) بمعنی شدن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). در تداول مردم آذربایجان ، الدوق در معنی حاصل مصدر و اولماق در معنی مصدری بمعنی شدن و انجام یافتن استعمال میشود. رجوع به ماده ٔ بعدی شود.
-
خوش بر سر پا آمدن
لغتنامه دهخدا
خوش بر سر پا آمدن . [ خوَش ْ / خُش ْ ب َ س َ رِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بظهور آمدن . آشکار شدن . تکوین یافتن در تداول الواط. (از آنندراج ).
-
یک وری
لغتنامه دهخدا
یک وری . [ ی َ / ی ِ وَ ] (ص نسبی ) یک سمتی . یک سویی . یک جهتی . متمایل به یک جهت .- یک وری افتادن ؛ در تداول عوام ، به یک پهلو دراز کشیدن بر زمین . (یادداشت مؤلف ).- یک وری شدن کار ؛ فیصله یافتن بر یکی از دو صورت مخالف . به یکی از دو صورت استقرار...
-
نورباران شدن
لغتنامه دهخدا
نورباران شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نور باریدن بر جائی مقدس یا مزاری از ائمه وپیشوایان دین یا قدیسین . || سخت نورانی وروشن شدن . غرق نور و روشنی شدن . || در تداول عامه ، زینت یافتن مجلس به درآمدن شخصی بزرگ و مورد احترام بدان : مجلس ما به قدوم شما نو...
-
جای خویش واکردن
لغتنامه دهخدا
جای خویش واکردن . [ ی ِ خوی / خی ک َ دَ ] (مص مرکب ) جای برای خویشتن پیدا کردن . جای خود را یافتن . در تداول بمعنی برای خود موقعیتی بدست آوردن است : گر دل از سنگست نبود مانع جولان عشق نام جای خویش آخر در نگین ها واکند.میرزا بیدل (ازبهار عجم ).
-
شور افتادن
لغتنامه دهخدا
شور افتادن . [اُ دَ ] (مص مرکب ) وجد و شوق حاصل شدن : شوری ز وصف روی تو در خانقه فتادصوفی طریق خانه ٔ خمار برگرفت .سعدی .- شور افتادن دل ؛ در تداول زنان ، مضطرب شدن . دلواپس شدن . (یادداشت مؤلف ). اضطراب و نگرانی یافتن .
-
اعزام
لغتنامه دهخدا
اعزام . [ اِ ] (از ع ، اِمص ) در تداول عامیانه ٔ فارسی ، فرستادن کسی یا کسانی را. (یادداشت بخط مؤلف ).- اعزام داشتن ؛ فرستادن کسی یا کسانی را بجایی . روانه کردن .- اعزام شدن ؛ مأموریت یافتن کسی یا کسانی بجایی .- اعزام کردن ؛ گسیل داشتن . ارسال دا...
-
بیوقتی شدن
لغتنامه دهخدا
بیوقتی شدن . [ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول زنان ، پری زده شدن . بگزند پریان و جنیان دچار شدن . آسیب از جن رسیدن بکسی . آسیب یافتن از جن و پری . از جن مضرت یافتن . مضرت رسیدن از جن و پری . از پریان آسیب دیده بودن . و آن را بیشتر وقتی گویند که بر ب...
-
عقل رس
لغتنامه دهخدا
عقل رس . [ ع َ رَ ] (نف مرکب ) عقل رسنده . به سن تمییز رسیده .- عقل رس شدن ؛ در تداول خانگی ، به سنی که تمییز نیک از بد توان کردن رسیدن . به سنی بالغ شدن که عقل بر او حکومت کند. به درجه ٔ مردی یا زنی رسیدن . به سن رشد و تمییز رسیدن . رشد و تمییز بوا...