کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخویع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخویع
لغتنامه دهخدا
تخویع. [ ت َخ ْ ] (ع مص ) کم و اندک کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || شکسته و سست گردانیدن کسی را به زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکستن توجبه پهلوهای وادی را. || ادا کردن وام را. (م...
-
جستوجو در متن
-
مخوع
لغتنامه دهخدا
مخوع . [ م ُ خ َوْ وِ ] (ع ص ) کم و اندک کننده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه کم و اندک می گرداند. (ناظم الاطباء). || توجبه که پهلوهای وادی را شکند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). وادی که سیل پهلوهای آن را شکست...
-
پهلو
لغتنامه دهخدا
پهلو. [ پ َ ] (اِ) هر دو طرف سینه و شکم . (غیاث ). راستا و چپای شکم مردم . (شرفنامه ٔ منیری ). جنب . حقو. صقلة. صقل . ضیف . معد.دث ّ. ملاط. فقر. کشح . صفح . (منتهی الارب ). جانحة. (دهار) (منتهی الارب ). نضفان . (منتهی الارب ) : فروریخت از دیده سیندخت...