کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخمککامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تخمک
لغتنامه دهخدا
تخمک . [ ت ُ م َ ] (اِ مصغر) مصغر تخم . رجوع به تخمه شود. || (اصطلاح گیاه شناسی ) در گیاه شناسی ، دانه های کوچکی است که درون تخمدان به وجود می آید و بر اثر رشد به دانه تبدیل می گردد.آقای گل گلاب آرد: اگر در داخل تخمدان برشی داده شود در داخل آن اجسامی...
-
گشاده کامی
لغتنامه دهخدا
گشاده کامی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل گشاده کام : لیلی ز سر گشاده کامی چون ماه فلک بکش خرامی .نظامی .
-
علی کامی
لغتنامه دهخدا
علی کامی .[ ع َ ی ِ ] (اِخ ) قزوینی . رجوع به علی قزوینی شود.
-
شیرین کامی
لغتنامه دهخدا
شیرین کامی . (حامص مرکب ) صفت و حالت شیرین کام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیرین کام شود.
-
بی کامی
لغتنامه دهخدا
بی کامی .(حامص مرکب ) ناکامی . بی مرادی . محرومیت : دل از هم کام و هم شادی گسسته ز بی کامی به تنهایی نشسته . نظامی .ز بی کامی دلم تنهانشین است بسازم گر ترا کام اینچنین است . نظامی .بعمر خویش کسی از تو کام برنگرفت که در شکنجه ٔ بی کامیش نفرسایی .سعدی ...
-
تشنه کامی
لغتنامه دهخدا
تشنه کامی . [ ت ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) آرزومندی . خواهان چیزی بودن : دگر از تشنه کامی های مشتاقان چه می پرسی به رنگ لاله تنها جام می نوشد نبیذ اینجا. ناصرعلی (از آنندراج ).رجوع به تشنه کام شود.
-
جستوجو در متن
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مطلق حبوب خوردنی از گندم و جو و عدس و باقلا و ماش و نخود و لوبیا و خلر و گاودانه و جز آن . مطلق حبه ها. غله . مطلق حبه ها از جنس گندم و جو و جز آن : پر از میوه کن خانه را تا بدرپر از دانه کن خنبه را تا بسر. ابوشکور.میازار مو...