کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخلف کردن
لغتنامه دهخدا
تخلف کردن . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلاف کردن . بازپس ایستادن از وعده و عهد و امری : بر چهره ٔ ما خاک در دوست گواه است کز طاعت میخانه نکردیم تخلف . علی خراسانی (از آنندراج ).رجوع به تخلف شود.
-
جستوجو در متن
-
خلف کردن
لغتنامه دهخدا
خلف کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخلف کردن . شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
ضیج
لغتنامه دهخدا
ضیج . [ ض َ ] (ع مص ) ضیجان . میل کردن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). عدول کردن . (منتخب اللغات ). چسبیدن . || خطا شدن تیر. (تاج المصادر). خطا کردن تیر از نشانه . تخلف تیر از نشانه .
-
خلف قول کردن
لغتنامه دهخدا
خلف قول کردن . [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدقولی کردن . به قول و قرار خود وفا نکردن . تخلف از میثاق و قرارهای خود کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خزع
لغتنامه دهخدا
خزع . [ خ َ ] (ع مص ) واپس ایستادن . (از تاج المصادر بیهقی ). تخلف کردن از یاران . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || بریدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بخش بخش کردن چیزی را. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
رتخ
لغتنامه دهخدا
رتخ . [ رَ ] (ع مص ) ترخ . (منتهی الارب ). تنک گردیدن گل و عجین . || اقامت نمودن در جایی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در مکانی . || چسبیدن به چیزی . (ناظم الاطباء). || پس ماندن و تخلف ورزیدن از کار. (آنندراج ) (منتهی الار...
-
پراکنیدن
لغتنامه دهخدا
پراکنیدن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص ) پراکندن : بسا مرد لئیما که می بخوردکریمی بجهان در پراکنید. رودکی . || تخلف کردن .سرپیچی کردن : مرا مرده در خاک مصر آکنیدز گفتار من هیچ مپراکنید. فردوسی .و رجوع به پراکندن و درپراکنیدن شود.
-
تخزع
لغتنامه دهخدا
تخزع . [ ت َ خ َزْ زُ] (ع مص ) واپس استیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تخلف کردن از قوم خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || پاره گوشت جدا کردن از جزور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بخش بخش کردن مر...
-
عدول
لغتنامه دهخدا
عدول .[ ع ُ ] (ع مص ) میل کردن از کسی و برگشتن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازگردیدن به سوی کسی . || خمیدن راه و کج گردیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || رجوع کردن از رای و عقیده . بازگشت : امیرالمؤمنین ال...
-
کرانه کردن
لغتنامه دهخدا
کرانه کردن . [ ک َ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به انتها رسانیدن . (یادداشت مؤلف ).- روزگار کرانه کردن ؛ بسر بردن . زندگی بپایان رسانیدن . عمر گزاردن : گفتم [ خواجه بونصر ] من در این میانه به چه کارم بوسهل بسنده است و از وی بجان آمده ام به حیله رو...
-
توسیم
لغتنامه دهخدا
توسیم . [ ت َ ] (ع مص ) به موسم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به موسم حاضر آمدن . یقال : وسموا و عرفوا، کما یقال عیدوا فی العید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بسی داغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ا...
-
کژ شدن
لغتنامه دهخدا
کژ شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اعوجاج . تعوج . (المصادر زوزنی ). کج شدن .کجی یافتن . (یادداشت مؤلف ). خمیدن به سویی . کژی یافتن . به چپ و راست یا به این سو و آن سو متمایل و خم شدن . منحنی گشتن . میل کردن از استقامت : دوستی دشمنان دینت زیان داشت ...
-
خلف
لغتنامه دهخدا
خلف . [ خ َ ] (ع مص ) آب برکشیدن برای اهل خود. یقال : خلف لاهله خلفاً. || تباه گشتن نبیذ. || تخلف کردن از یاران . یقال : خلف عن اصحابه . || خوی بد گرفتن .یقال : خلف عن خلق ابیه . || خلیفه و جانشین گردیدن . یقال : خلف فلانا فی اهله . || جانشین کسی گرد...
-
پراکندن
لغتنامه دهخدا
پراکندن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص ) نثار کردن . نشر. قشع. بَث ّ. بعث . تفریق . تفرقه . تشعیث (موی و جز آن ). اِشتات . پریشیدن . پریشان کردن . طحطحه . ذعذعه . ذَرذره . وِلو کردن . وِلاو کردن . تار و مار کردن . متفرق کردن . پرت و پلا کردن . تَرت و پَرت کردن...