کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحضیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحضیض
لغتنامه دهخدا
تحضیض . [ ت َ ](ع مص ) برافژولیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برافژولیدن یعنی بارغبت کردن . (دهار). برانگیختن کسی را بر جنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن وبرغلانیدن . (آنندراج ). || (اصطلاح نحو) در اصطلاح علم نحو، طلبیدن چیزیست به ت...
-
واژههای مشابه
-
حرف تحضیض
لغتنامه دهخدا
حرف تحضیض . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب مانند «هلا». رجوع به «هلا» و حرف به اصطلاح نحوی و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
واژههای همآوا
-
تحزیز
لغتنامه دهخدا
تحزیز. [ ت َ ] (ع مص ) رخنه کردن سر دندان ، چنانکه سر دندان جوانان باشد. (تاج المصادر بیهقی ). تیز کردن سر دندان را، چنانکه دندان جوانان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیز کردن دندان را. (آنندراج ). تیز کردن اطراف دندان . (المنجد). قرار دادن اُ...
-
تهزیز
لغتنامه دهخدا
تهزیز. [ ت َ ] (ع مص ) نیک بجنبانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). جنبانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اَل ْ لا ] (ع ق ) حرف تحضیض و مختص به جمله ٔ فعلیه ٔ خبریه است . (منتهی الارب ).
-
برفژولیدن
لغتنامه دهخدا
برفژولیدن . [ ب َ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن بر جنگ . تحضیض . (المصادر زوزنی ). و رجوع به افژولیدن و برافژولیدن شود.
-
حیهلا
لغتنامه دهخدا
حیهلا. [ ح َی ْ ی َ هََ لَن ْ ] (ع اِ فعل ) کلمه ٔ تحضیض است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حیهل شود.
-
هلا
لغتنامه دهخدا
هلا. [ هََ ل ْ لا ] (ع ق ) کلمه ای است جهت تحضیض ، مرکب از هل و لا. (منتهی الارب ). کلمه ٔ تحضیض ، مرکب از هل و لا، اگر بر ماضی درآید معنی سرزنش بر ترک فعل دهدو اگر بر مضارع درآید برای برانگیختن بر فعل بود.
-
حیهل
لغتنامه دهخدا
حیهل . [ ح َی ْ ی َ هََ ل ْ / ح َی ْ ی ِ هََ ل ْ ] (ع اِ فعل ) کلمه ٔ استعجال و تحضیض است ، یعنی بشتابید و بشتاب . واحد و جمع و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
حض
لغتنامه دهخدا
حض . [ ح َض ض / ح ُض ض ] (ع مص ) برانگیختن . (دهار) (ترجمان عادل ). برانگیختن کسی و جز آن . برانگیختن کسی را بر جنگ کسی . حِضّیضی ̍. حُضّیی . براوژولیدن بر کاری . (زوزنی ). تحضیض . افژولیدن . || تحریض به طعام . برانگیختن کسی را بر طعام . (آنندراج ). ...
-
برافژولیدن
لغتنامه دهخدا
برافژولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) بحرکت آوردن . (از ناظم الاطباء). تحریک . بعث . (تاج المصادر). برانگیختن بجنگ . (آنندراج ). برآغالیدن . ورغلانیدن . حث . (تفلیسی ). تحریض . احتثاث . (تاج المصادر). تحضیض . احثاث . استحثاث . (یادداشت مؤلف ). تحریش...
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اَ ] (ع صوت ) و آن بر پنج وجه است :1- تنبیه و در این صورت بر تحقق مابعد خود دلالت کندو بر دو جمله درآید : الا انهم هم السفهاء.(قرآن 13/2). و نحویان آن را حرف استفتاح خوانند.2- توبیخ و انکار :الا طعان الا فرسان عادیةالا تجشؤکم حول التنانیر.3- ...